تاریخ انتشار :

جواد منصوري

گفتگویی با سفیر ایران در پکن

“چینیها همین اواخر وزیر بهداشتشان را اعدام کردند…” این فقط یکی از جملات جالب توجه آقای سفیر است. جواد منصوری در گفت و گو با راه تلاش کرده چین را بشناساند ملتی که بگفته او خیلی از ایرانی ها نمی شناسندش و خیلی ها هم به غلط فکر می کنند که می شناسندش. از لابلای صحبتهای منصوری می توان راههایی برای سرمایهگذاری فرهنگی در چین پیدا کرد.

 

images

 

چینیها ایران را بیشتر با چه میشناسند؟ چه وجوهی از ایران هست که برای چینیها شناخته شدهتر است؟
به گزارش رهیافتگان: چین کشور بزرگی است و مردمش هم سطح نیستند، بنابراین جواب دقیقی نمیتوان به این سئوال داد. ولی در سالهای اخیر یکی از شاخصههای مهم ایران برای چینیها، مقاومتش در برابر غرب است و این مسئله برایشان خیلی قابل احترام است و از این موضعگیریها و تفکر ایران خیلی تمجید میکنند. علاوه بر این، اسلام از ایران وارد چین شده است، برای خیلی از تاریخدانها و اسلامشناسان و جامعهشناسان این مسئله مهم است. این که ایران بخش مهمی از جاده ابریشم بود هم برای عدهای از آنها مهم و جالب است. برای اقتصاددانها و شرکتهای بزرگ تجاری و صنعتیشان، این که ایران یکی از منابع بزرگ تأمینکننده انرژی کشورشان است، پراهمیت است. ورزش و خصوصاً فوتبال ایران را هم میشناسند.
این طرف چطور؟ نخبگان، اساتید و حتی مسئولین ما چین را به درستی میشناسند؟
نه! چین در ۳۰ سال گذشته تحولات جدیدی پیدا کرده است، به خصوص در ۱۰ سال گذشته. در حالی که این تغییرات در داخل کشور ما منعکس نشده است، در نتیجه ذهنیت مردم ما همچنان تصور ۳۰ سال پیش است که چین یک جامعه بسته، عقبمانده با یک نظام متمرکز به شدت متعصب است. در حالی که امروز شاهدیم فضای سیاسی، رسانهای و فرهنگی کشور تا حدود زیادی باز شده است. مسائل اقتصادی به طور کلی دگرگون شده است و چین توانسته یک توسعه سریع را پشتسر بگذارد. البته بسیاری از مدیران و مردم چین هم اطلاعاتشان از ایران، به همین نسبت، ناقص و عقب است. یکی از دلایل مهم هم، ضعف ارتباط رسانهای بین دو طرف است و هر دو طرف یکدیگر را از طریق رسانههای ثالث شناختهایم که اتفاقاً آنها، دشمن هر دوی ما هستند و این نکته بسیار مهمی است. به عنوان نمونه، تلویزیون ما خیلی کم مسائل داخلی و پیشرفتهای چین صحبت میکند، فقط به حوادث و اتفاقاتی که به مشکلات انسانی ختم میشود، آن هم از طریق رسانههای غربی میپردازد. مثلاً این که در چین، یک پلی روی دریا، به طول ۳۶ کیلومتر ظرف مدت کوتاهی ساخته شده است نمیپردازند اما این که سیل آمده و عدهای کشته شدند، یا سقوط یک معدن و کشته شدن کارگران میپردازد و به این مسائل به طور مرتب پرداخته میشود. ولی این که فرودگاه دوم پکن برای رفت و آمد ۶۰ میلیون نفر در سال در مدت سه سال ساخته شده است، انعکاسی در رسانههای غربی به تبع در رسانههای ما نداشته است.
شما شناخت ایرانیها و چینیها را از همدیگر ناکافی دانستید و آن را بیشتر تحت تأثیر رسانههای ثالث غربی دانستید. برنامههایتان برای شناخت بیشتر این دو کشور از همدیگر چیست و تا به حال چه کارهایی کردید؟
برای معرفی ایران به جامعه چین تلاشهای نسبتاً زیادی انجام دادیم. برگزاری چندین سمینار، نمایشگاه، و همچنین جلسات گفتگو با مسئولین و محققین و انتشار کتابها و نشریات و انواع و اقسام محصولات فرهنگی جدید و همچنین شرکت در مسابقههای تلویزیونی و مطبوعاتی بخشی از معرفی ایران به جامعه چین بوده است. در دو سال گذشته توانستیم با تقویت چند سایت به زبان چینی، ارتباط با جامعه چینی را تقویت بکنیم. و امروز نسبت به گذشته، جامعه چین، شناخت نسبتاً بهتری از ایران به دست آورده است. البته ما همچنان با مشکل بزرگ سلطه رسانههای غرب مواجه هستیم. متأسفانه رسانههای ما هم در داخل چین فعالیت چشمگیری ندارند. و اگر زمانی فعالیت رسانهای ما در داخل چین، بیشتر بشود کمک بزرگی به معرفی ویژگیها، دیدگاهها و مواضع ایران به جامعه چین خواهد بود. تعداد قابل ملاحظهای از محققین چینی را برای شناختشان به ایران فرستادیم و همچنین تعداد زیادی از خبرنگاران و محققین ایرانی را به چین دعوت کردیم تا با همتایان خودشان گفتگوها و دیدارهایی داشته باشند. معاون وزیر فرهنگ چین سال گذشته به ایران آمد دو هفته در ایران ماند. در بازگشت به شدت تحت تأثیر ایران قرار گرفت و در رسانههای چین راجع به سفرش خیلی صحبت کرد. و یک کتاب نوشت تحت عنوان «خاطرات سفر به ایران» به زبان چینی. این کتاب الآن به عنوان یک کتاب بسیار شکیل و با ارزش در دست نویسندگان و اساتید دانشگاههاست. چون نویسنده هم در چین به عنوان یک نویسنده و دانشمند بزرگ مطرح است و کتاب هم زیبا چاپ شده است، استقبال زیادی از کتاب شده است و کلامش در شناخت ایران بسیار مؤثر بوده است. در ارتباط با معرفی متقابل دو کشور به یکدیگر، همچنین چندین کار مشترک انجام گرفته است که تعداد دانشجویانمان را بیشتر میکند و همچنین برگزاری هفتههای فرهنگی را در دستور کار داریم که تبعاً اینها در بلند مدت میتواند موثر باشد ولی ما همچنان در انتظار تقویت نقش رسانههای خودمان در انجام مسئولیت و رسالت آنها در عرصه بینالمللی هستیم.
آیا مراکز دانشگاهی ما هم از این روابط استقبال کردند؟
متأسفانه برای مراکز دانشگاهی ما، اساساً شرق ناشناخته است. آنها به طور سنتی، همچنان فقط غرب را کانون علم میدانند در حالی که امروز چین در بعضی از زمینههای پیشرفته علمی و تکنولوژی در دنیا حرف برای گفتن دارد و دارد اول میشود. به عنوان نمونه، امسال چین در نانوتکنولوژی، آمریکا را پشت سر گذاشت و در دنیا اول شد. در حالی که مراکز آموزشی ما اصلاً در جریان این خبرها نیستند و در نتیجه تحرکی در حرکتهای علمی، تحقیقاتی و پژوهشی مشترک و تحصیل در چین زیاد به چشم نمیخورد. البته در سفر گذشته ریاست جمهوری به چین، ایشان به این نکته توجه جدی کردند و دستورات لازم را دادند و شاید در آینده وزارت علوم در این زمینه اقداماتی بکنند ولی به نظر میرسد که بدنه این وزارتخانه برای این کار توجیه نشدهاند.
الآن چین به صورت جدی و ویژه در آمریکای لاتین و آفریقا فعالیت میکند و حدود ۴ میلیون چینی در آفریقا حضور دارند. فکر میکنید علت این توجه ویژه چین چیست؟ و چه پیامهایی میتواند برای مسئولان و مدیران کشور ما داشته باشد؟
هر دولتی باید به طور مستمر در راستای کسب منافع ملی خودش تلاش کند و اگر نکند باید مورد سوال قرار بگیرد. امروز آفریقا به شدت نیازمند آموزش، بهداشت و ساخت و ساز هست و کشورهای اروپایی و غربی معمولاً تمایل ندارند که این کارها را در آفریقا انجام بدهند. صرفاً میخواهند منافع آفریقایی را ببرند بدون این که خدماتی به آفریقاییها بدهند. اما چین در عین حالی که از منابع و مواد اولیه آفریقا استفاده میکند، حاضر است خدماتی هم به آفریقاییها بدهد و در نتیجه مورد توجه آفریقاییها قرار گرفته است. و امروز چین بهترین رابطه را با آفریقا دارد و چینیها در آفریقا محبوبترین خارجیها هستند به دلیل این که میبینند که چینیها برایشان کار میکنند. البته از منافع آنها استفاده هم میکنند. بنابراین توجه چین به آفریقا یک واقعیت است و متناسب با منافع ملی چین است. البته اروپاییها و آمریکاییها بسیار نگرانند و سعی میکنند که مانعتراشی بکنند؛ سعی میکنند که چین را از آفریقا دور بکنند. اما با حرکتی که چین در آفریقا دارد، دولتهای آفریقایی از حضور چین در منطقه حمایت چه میکنند.

 

2_58827tourCat
فکر میکنید چین در عرصههای مختلف چه دستاوردها و تجربیاتی داشته است که برای ما میتواند جالب و الگوبخش باشد؟
چند نکته وجود دارد که حائز اهمیت است. اولاً در چین روحیه جمعگرایی، اطاعت از مافوق و رعایت سلسله مراتب، بسیار جدی و سازنده است به گونهای که هر کسی در زمینه سرعت رشد چین تحقیق میکند، یکی از مواردی که به آن برخورد میکند، همین مسئله است؛ یعنی تعداد نخبگان محدود است ولی این نخبگان قادرند میلیونها آدم را رهبری کنند و آنها هم رهبری این نخبگان را میپذیرند. در صورتی که این وضعیت در کشور ما خیلی ضعیف است.
نکته دومی که وجود دارد، روحیه قناعت این مردم است، اما اینطور نیست که برای رسیدن به ثروت و سرمایه زیاد، حرص داشته باشند. لذا یک روحیه آرام و راحتی دارند و این مسئله خیلی به آنها کمک میکند تا زندگی آرام و راحتی را داشته باشند. سومین خصوصیتی که دیده میشود روحیه کاری و وجدان بالای کاری این مردم است. وجدان کاری این مردم نسبت به کشورهای دیگر از جمله کشور ما بالاست. به گونهای تربیت شدهاند که کار کردن را دوست دارند. لااقل اینکه کار را بر بیکاری ترجیح میدهند. لذا هر نوع کاری را انجام میدهند. معمولاً آنجا کسی سعی نمیکند به اصطلاح ما از زیر کار در برود، یا از انجام کار و وظیفهاش طفره برود و کوتاهی بکند یا شارلاتانی بکند. به همین دلیل هم کارهای بزرگ و سریع میتوانند انجام بدهند. اگر یک کارفرمایی بگوید تا فلان ساعت، فلان روز، این کار را تمام بکنیم و کار را تحویل بدهیم، کارگران نه نمیگویند. شب و روز کار میکنند تا آن کار را به اتمام برسانند.
یکیاز تجربیات موفق چین، مبارزه شدید، با فساد دولتی است. فکر نمیکنند که دارند، خیلی شدید با مفسدان برخورد میکنند؟
بهدلیل این که اعتقادات دینی و مذهبی در چین وجود ندارد یا این که خیلی ضعیف است، تبعاً زمینه فساد خودبهخود وجود دارد. نکته دوم این که در توسعه مادی، آدمها هوس میکنند و تمایل پیدا میکنند که از امکانات موجود بیشتر استفاده کنند. نکته سوم این که بخشی از این فسادها، لزوماً فساد مادی نیست، مثلاً کمکاری یا بیتوجهی به مسئولیت و کوتاهی در انجام وظایف است. یعنی اگر مدیری کاری را در تاریخ معین خودش انجام ندهد، آن را فساد حساب میکنند. میگویند این پروژه در فلان تاریخ معین باید تحویل داده میشد و اگر انجام ندهند مدیر را به جرم فساد به زندان میاندازند و مجازاتش میکنند. به این دلیل است که پروژهها قبل از تاریخ معین خودش آماده میشود. بنابراین همه فسادها در آنجا، به معنای فساد مالی نیست. به همین دلیل هم میبینید که تعداد زیادی را تحت عنوان مبارزه با فساد بازداشت یا محکوم یا حتی اعدام میکنند. و لزوماً اینها کسانی نیستند که فقط به دلایل مادی و پولی محکوم شده باشند. الآن تعدادی از مدیرانی را که در ساخت و سازهای استان سیچوآن، استانی که چندی پیش زلزله خرابیهای بزرگی به بار آورد، کاهلی کردند دستگیر کردند و به جرم بیلیاقتی سهلانگاری و عدم رعایت استانداردها در ساخت و ساز محاکمه کردند. سال گذشته، وزیر بهداشت چین اعدام شد. علتش این بود که مصرف مقداری از داروهای تولید شده، عدهای را بیمار کرده و عده ای را کشته بود. وزیر بهداشت به جرم سهلانگاری در انجام مسئولیت اعدام شد.
آیا این برخورد، خود مسئولین چینی را در انجام کارهای دولتیشان متزلزل نمیکند؟
اگر مسئولین کار را درست انجام بدهند و طبق موازین و مقررات رفتار کنند، مشکلی ندارند. لذا این برخوردها آنهایی را که توانایی و لیاقتش را ندارد متزلزل میکند که بیجهت مسئولیت نپذیرند.
اما عدهای در کشور ما معتقدند که مبارزه با فساد باعث فرار سرمایهگذاری میشود. آیا آنها هم چنین معتقدند؟
درکشور ما یکسری حرفهایی گفته میشود که هیچ پایه و اساس منطقی ندارد. صرفاً برای منافع گروههای خاصی زده میشود. والاّ اگر قرار باشد مبارزه با فساد، این آثار را داشته باشد، پس این برخوردها باید در چین و کشورهای غربی تعطیل شود. این حرف، حرف کاملاً بیاساسی است.
فکر میکنید مهمترین نقصها و اشتباهاتی که در رابطه با چین داشتیم چه بود؟
ما چین را یک کشور معمولی تلقی میکنیم یا کشوری که کمی پیشرفت کرده است. در حالی که چین فقط یک کشور نیست. چین یک قاره است. هر استانش به اندازه ایران است یا به اندازه ایران جمعیت دارد. ثانیاً ما نقش چین را در عرصه منطقهای و بینالمللی، خیلی جدی نگرفتهایم. ثالثاً درباره آینده چین هنوز دید روشنی نداریم. به عنوان نمونه، الآن ۱۴ هزار نفر از اروپاییها در چین دارند تحصیل میکنند، در حالی که ما اصلاً چنین حرکتی را نداریم و قطعاً دولتهای اروپایی در اعزام ۱۴ هزار دانشجو به چین، بیدلیل عمل نکردهاند. فقط کره جنوبی، بیش از ۴ هزار دانشجو در چین دارد و این مسئله قابل توجهی است و این جایگاه چین را می رساند ولی ما خیلی کم توجهیم.
ما حدود ۹۰-۸۰ دانشجو در چین داریم.
شما بگویید ۱۵۰ نفر. اما این تعداد خیلی کم است و این کم توجهی ما را میرساند. اگر زبان چینی برای ما سخت است، برای اروپاییها هم سخت است. این توجیه عاقلانهای نیست.
یکی از مسائلی که باعث شده است نوع نگاه مردم عادی و حتی برخی از مسئولین ما به چین در این چند سالی منفی بشود، کالاهای نامرغوب و کمکیفیت اما ارزان چینیهاست. برای این قضیه چه برنامههایی در دستور کار دارید و فکر میکنید علت توجه تجار ما به کالاهای نامرغوب چینیها چیست؟
– شما باید از تاجران بپرسید که چرا این کالاها را میخرند و به کشور وارد میکنند؟! چینیها برای این که همه افراد با قدرت خریدهای متفاوت را جذب کنند، تولیدات با کیفیتها و قیمتهای متفاوت دارند. بنابراین اجناسی تولید میکنند با بالاترین کیفیت برای بازارهای اروپایی و آمریکایی ولی تاجر ایرانی پایینترین کیفیت اجناس را میخرند برای بازار ایران. مقصر دستگاههای رسمی ما هستند که جلوی کالاهای بیکیفیت و غیراستاندارد را نمیگیرند یا این که موفق نمیشوند جلوی قاچاق این کالاها به کشور را بگیرند.
کدام یک از شخصیتهای ما آنجا معروف است؟
از شخصیتهای قدیمی، سعدی است. سعدی در چین بسیار شناخته شده است. به خصوص در غرب چین. در بسیاری از حوزههای علوم دینی، اولین کتابی که در چین خوانده میشود گلستان و بوستان سعدی است. به خصوص در شهر کاشغر، سعدی خیلی شناخته شده و محترم است. از شخصیتهای جدید هم امام خمینی(ره) شناخته شده است.
از شخصیتهای علمی چطور؟
آقای پروفسور سمیعی، که خیلی مورد توجه دولت چین است. و دولت چین برای پیشبرد علم جراحی، خیلی از ایشان استفاده کرده است. پروفسور سمیعی، یک پزشک ایرانی در آلمان است. چینیها مرکز بزرگی را در حال ساخت دارند به نام «مرکز جراحی و تحقیق مغز و اعصاب» که کل این ساختمان را به شکل مغز دارند میسازند. دولت چین، آقای پروفسور سمیعی را رئیس افتخاری این مرکز کرده است تا اساتید و دانشجویانش را آموزش بدهد. پروفسور سمیعی هر سه ماه، یک مرتبه به چین میآید.
از شخصیتهای فرهنگی و دینیمان …
در میان باسوادهای مسلمانانشان، علامه طباطبایی و شهید مطهری شناخته شده است. اخیراً کتاب «فلسفه ایمان» شهید مطهری را به زبان چینی ترجمه کردیم که مورد استقبال واقع شد و به چاپ دوم رسید. جامعه چین، جامعه مذهبی به آن صورت نیست، جامعهای ساده و غیر پیچیده است. بنابراین این که انتظار داشته باشیم شخصیتهایی مشابه شخصیتهای ما داشته باشند، شاید چندان درست نباشد. الآن کمکم در چین مد میشود که ورزشکاران و هنرمندانشان تبدیل به الگوها و شخصیتهای ملی میشوند. بعضاً هم شخصیتهای علمی و برجسته سیاسیشان هم مطرح میشوند. ولی کلاً جامعهشان حالتی دارد که این چیزها زیاد برایش مطرح نیست بیشتر به دنبال این هستند که کار بکنند و زندگیشان بگذرد و از این که میبینند کشورشان رو به پیشرفت است، راضی هستند.
وضعیت فرهنگی و هنریشان چطور است؟
به خاطر وسعتش، اصلاً یک دست نیستند. بسیار متنوع و متکثر هستند. ما در ایران که یک ششم چین مساحت داریم، وضعیت فرهنگیمان یک دست نیست، تبعاً آنجا هم همینطور است. در قسمت شرقی چین به دلیل پیشرفت اقتصادی و ارتباط بیشترشان با دنیای غرب و شرق، وضعیت علمی و اقتصادی بیشتری دارند و قسمت غربی، فرهنگ مذهبی قویتری دارند و مردم متدینتر هستند. عمدتاً یا مسلمانند یا بودایی. سنتیتر هستند.
وضعیت فیلمها و سینماهایش چطور است؟ از محصولات داخلی استفاده میکنند یا این که سینمای هالیوود و غربی بر این کشور حاکم است؟
سینما در آنجا زیاد رایج نیست.CD و DVD بازار را گرفته اند و خیلی سریع هم فیلمهای دنیا با زیرنویس چینی توزیع و پخش میشود.
فکر میکنید که چرا پیمان منطقهای مثل «شانگهای» میتواند در مدت کوتاهی تأثیرگذار و مهم شود ولی پیمانی که بین کشورهای منطقه تحت عنوان «اکو» داشتیم، راکد و غیر مؤثر میشود؟
– دولتهای بزرگ به صورت خیلی جدی و قاطع دنبال این هستند که اکو پا نگیرد چون ایران عضو اصلی و به عبارتی دیگر مرکز آن است. اما در پیمان شانگهای دو قدرت بزرگ عضوش هستند و مقداری هم رنگ امنیتی-دفاعی به آن میدهند و به همین جهت توانسته در مدت کوتاهی، تأثیرگذار بشود.
پیمان شانگهای خیلی آرام حرکت میکند و میخواهد در چند زمینه با کشورهای منطقه کار بکند. پیمانش هم صرفاً امنیتی – دفاعی نیست؛ هم بازرگانی، هم حمل و نقل و هم صادرات و واردات است. این پیمان در بلندمدت قصد ارائه خدمات مختلف به همه اعضای خودش دارد.
وضعیت دین و اقلیتهای دینی در چین چطور است؟
دولت چین اخیراً آزادی مذهبی را به رسمیت شناخته است و به این دلیل، فعالیتهای مذهبی به تدریج در چین شروع شده است. مساجد و معابد فعالتر شدند و کتابفروشیهای مذهبی هم همینطور. مراکز آموزش دینی در کنار معابد بودایی، کلیساهای مسیحی و مساجد مسلمانان کمکم دارند فعال میشوند و به تربیت نیرو میپردازند. دولت معتقد است که مذهب در مبارزه با مفاسد و همچنین برای رسیدن به همگرایی اجتماعی، عامل مؤثر و مثبتی است.
از وضعیت مسلمانان چین اطلاع دارید؟
مسلمانان در حال حاضر وضعیت مطلوبتری پیدا کردند. مساجد آنها هم در حال فعال شدن است. در برخی از شهرها، خصوصاً در غرب چین نماز جمعههایی با بیش از ۵۰ هزار نفر برگزار میشود. در روز عید فطر، من به مسجد یوجیه در شهر پکن رفتم که بیش از ۱۰۰ هزار نفر برای برگزاری نماز آمده بودند. الآن مذهبی بودن در چین مشکلی نیست.
فکر میکنید چه وجوهی از فرهنگ اسلامی و ایرانی ما برای آنها جالب توجه است؟ آیا فیلمهای ما برای آنها قابل پذیرش است؟
بله! خیلی زیاد است. چون با فیلمهای ایرانی از لحاظ معنوی یا فرهنگ عرفانی و فرهنگ سنتی و شرقی و بعضاً فرهنگ دینی شباهتها و نزدیکیهایی احساس میکنند و به همین جهت به سینمای ایران خیلی اهمیت میدهند. چینیها یکدست نیستند. و هر قشر و گروهی یک فیلم خاصی را میپسندد. اما آقای مجید مجیدی بیش از همه هنرمندان و فیلمسازان در چین خیلی شناخته شده است. چون فیلمی برای المپیک چین ساخت و در چین شهرت زیادی به دست آورد لذا فیلمهای ایشان بیشتر از فیلمهای دیگر کارگردانان مورد توجه قرار گرفت.
اگر قرار باشد پنج شخصیت علمی فرهنگی را به کشور چین دعوت کنید چه کسانی را انتخاب میکنید؟
من اگر بخواهم، یک نفر ایرانی را به چین دعوت کنم، کسی را که به زبان چینی بتواند صحبت کند، دعوت میکنم. کسی که بتواند با مردم حرف بزند وگرنه هر چقدر هم که با مترجم با آنها صحبت کنیم اثر چندانی ندارد و این یکی از ضعفهای عمده ماست. چون ما در هر جای چین که میرویم یک نفر چینی داریم که فارسی میداند و میتواند فارسی صحبت کند. یکی از دلایل عدم شناخت مردم چین از ایران، همین است و متقابلاً. معمولاً کسانی که به ایران میآیند خیلی عوض می شوند، دیدگاههایشان نسبت به ایران تغییر پیدا میکند. به خاطر این که تصوری که از ایران دارند خیلی دور از واقعیت است.
برای مراکز فرهنگی علمی و رسانهای چه پیشنهاد خاصی دارید؟
رسانهها باید اخبار و تحولات چین را جدیتر بگیرند و به آن بپردازند و اگر بتوانند مطالب خودشان را در فضای اینترنت بگذارند و سایتشان فعال باشد تا برای کسانی که دسترسی به آن نشریه و رسانه ندارند یا از خارج از کشور اخبار را رصد میکنند، مطالبشان قابل دسترسی باشد. انتشار ویژهنامههای مستقل برای معرفی چین مؤثر است. تعاملات و روابط فرهنگی و هنری و علمی هم به تدریج به گستردگی روابط ما با چین و شناخت متقابل کمک میکند. در سالهای اخیر، شناخت جامعه ما از چین، نسبت به گذشته بهتر شده است ولی سرعت تحولات چین میطلبد که تلاش بیشتری صورت بگیرد. در مدت حضور ما در چین، چندین گروه فیلمساز به چین آمدند و به فیلمبرداری و تهیه مستند درباره چین و تحولات مختلف پرداختند. اما این که گروههای حرفهای که اهداف و برنامه دقیق و مشخصی داشتند ندیدم.
فکر میکنید ترجمه چه کتابهایی به زبان چینی، موثر است؟
الآن کتابهایی ترجمه شده است. الان بیش از صد کتاب در زمینه ادبیات، تاریخ و فرهنگ ایرانی و تاریخ انقلاب، شخصیت امام(ره) و معارف اسلامی ترجمه شده است و متقابلاً هم کتابهایی از زبان چینی به فارسی ترجمه شده است اما کمتر. اما نیاز به ترجمه بیشتری کتاب به این زبان داریم و تلاشهای بیشتری در این زمینه باید صورت بگیرد. این که چه موضوعاتی و محورهایی در دستور کار ترجمه قرار بگیرد، متفاوت است و هر قشری، کتابی خاص و موضوعی خاص را میطلبد. قشر مذهبی، نیاز به کتب دینی و مذهبی دارند. سیاسیون آنها به کتاب سیاسی نیازمندند. اخیراً خبرنگاری چینی کتابی تحت عنوان « جریان تعیین کننده شیعه در خاورمیانه» نوشت. این کتاب خیلی مورد توجه قرار گرفت، چون راجع به مسائل عراق، ایران و لبنان بود. یا ترجمه کتاب «نهج البلاغه» با استقبال مواجه شد. کتابهای ادبی ما که به این زبان ترجمه شده، با استقبال خوبی مواجه شدند.
الآن، علاقه ایرانیها به چینیها بیشتر شده است یا این که علاقه در خود چینیها هم وجود دارد که با ایران بیشتر ارتباط بگیرند؟
بله! آنها خیلی علاقهمند به گسترش روابط با ایران هستند. از ایران خیلی تعریف میکنند. ایران را خیلی نزدیک به خودشان میبینند ضمن این که ایران هم برای چینیها، منافع خوبی دارد و بازار خیلی خوبی به ویژه در منطقه خاورمیانه است. ما خیلی کار داریم. به برنامهریزی و سیاستگذاری دقیق تر و جدیتری نیازمندیم.

منبع: نشریه راه

اشتراک گذاری :


  1. […] گفتگویی با سفیر ایران در پکن | رهیافته […]

آخرین اخبار