تاریخ انتشار :

شکل گیری مجدد عدالت علوی در دوران حکومت مهدوی

بازگشت مجدد امتیازات جاهلی در دوران خلفای غاصب

به جرأت می توان گفت عدالت دیگر در جوامع اسلامی اجرا نشد و با حاکمیت بنی امیه اوضاع و احوال چنان رو به نابودی رفت که بدتر از دوران عثمان شد و با سقوط امویان و روی کارآمدن بی عباس نیز این انحطاط تداوم پیدا کرد و جوامع اسلامی عدلی همچون عدل علوی را دیگر هرگز به خواب هم ندیدند.

 

به گزارش رهیافتگان: دکتر محمد حسین رجبی دوانی، مورخ و پژوهشگر تاریخ اسلام، عضو هیئت علمی دانشگاه امام حسین(علیه السلام) و رئیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس در زمینه چگونگی شکل گیری عدالت اجتماعی و اقتصادی در دوران حکومت نبوی، بازگشت مجدد امتیازات جاهلی در دوران خلفای غاصب، شکل گیری عدالت علوی، برخورد حضرت علی(علیه السلام) با مفسدان اقتصادی عصر خود و شکل گیری مجدد عدالت علوی در دوران حکومت مهدوی به بحث و بررسی پرداخته است که حاصل آن در پی می آید.

*در قرآن و روایات بر عدالت اقتصادی تاکید شده، اما امروز آنچه مشاهده می شود تقریبا در تضاد با تاکیدات اسلام است، چرا که دولت ها و حکومت ها آن قدر بد عمل کرده اند که عدالت در اسلام مورد هجمه قرار گرفته است. مبنای عدالت اقتصادی از منظر اسلام چگونه تعریف شده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم. اسلام دین عدالت و مساوات است و قرار بود که احکام الهی به گونه ای در جامعه پیاده شود که همه انسان ها و پیروان دین مبین اسلام به طور برابر از مواهب الهی بهره مند شوند و هرکس که زحمت بیشتری بکشد بتواند بیشتر از این مواهب بهره مند شود.

یعنی دولت اسلامی باید تمام مسلمانان را از یک منابعی برخوردار کند که افراد جامعه نسبت به برخورداری از بیت المال و اموال عمومی حق یکسانی داشته باشند و علاوه بر آن، هرکس تلاش بیشتری کند، بتواند از حاصل کار خود، روزی حلال و درآمد بیشتری بدست آورد، اما متاسفانه بنیان های این مساله با رحلت پیامبراکرم(صلی الله علیه واله) فرو ریخت و با وجود احیای آن در حکومت علی(علیه السلام) به دلیل جدا شدن خط حکومت از امامت عملا این اتفاق رخ نداد.

*در مسئله عدالت اجتماعی نیز شاهد تاکیدات قرآن و سیره نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه واله) بر عدم هرگونه تبعیض نژادی و قومی و رنگی هستیم، اما امروز تصویر متفاوتی از این آیات در جوامع اسلامی مشاهده می شود. اهداف اسلام در زمینه برقراری عدالت اجتماعی چه بود؟

در مسائل اجتماعی اسلام آمده بود تا شان و شخصیت واقعی انسان ها را به آن ها بازگرداند و ارزش های منفی و ساختگی زورمداران و قدرت طلبان را درو کند چرا که در جوامع مختلف و با توجه به حاکمیت زورمداران و صاحبان ثروت، اعتبار و شخصیت افراد به میزان ثروت آن ها یا برخورداری از قدرت و نفوذ خاندانی و قبیلگی بود.

در عرب نیز اشراف و شیوخ قبایل اعتبار بیشتری داشتند و هرکسی از نظر مالی ثروت بیشتر و قابل توجه تری داشت، اهمیت و شان والاتری را بدست می آورد.

در یک چنین جوامعی اقشار فرودست و بردگان هیچ حق و حقوقی نداشتند، اما اسلام تمام این معادلات غلط را برهم زد و جایگاه و شخصیت واقعی خواص و عوام را به میزان تقوا، ایمان و اخلاص داد.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) در دوره حکومت خود با ایجاد برادری دینی بین مومنان، به افرادی که به سبب وجود معادلات غلط نمی توانستند مطرح شوند و از قابلیت ها و استعدادها برخوردار بودند، میدان عمل داد، ولذا با مطالعه تاریخ مشاهده می کنیم شخصیت های بزرگی نظیر عمار یاسر، مقداد و یا سلمان فارسی که با معیارهای عرب جاهلی در سطح مدیریتی جامعه و پایگاه اجتماعی چیزی به حساب نمی آمدند، جزء برترین اصحاب رسول خدا(صلی الله علیه واله) قرار می گیرند.

*اما تاریخ نشان می دهد پس از رحلت نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه واله) عدالت اجتماعی به نوعی تخطئه می شود و با معیارهای قرآن و پیامبراکرم(صلی الله علیه واله) در تضاد قرار می گیرد.

بله با وجود اینکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) تلاش کردند تا مسئولان حکومتی را علاوه بر دارا بودن توانمندی ها و قابلیت های مدیریتی از افراد با تقوا و صالح انتخاب کنند اما پس از رحلت ایشان و دگرگونی ارزش ها، ما شاهد این مسئله هستیم که غاصبان خلافت برای محکم کردن پایه های قدرت خود سیره پیامبر(صلی الله علیه واله) را کنار گذاشتند و دوباره افراد با نفوذ قبیله ها بر مبنای ارزش های جاهلی قدرت پیدا می کنند و کسانی مثل عمربن عاص و معاویه بن ابی سفیان در زمان خلیفه دوم، به مناصب فرمانروایی شامات و مصر برگزیده می شوند که متاسفانه توجیهات آن ها برای زندگی اشرافی و تجملاتی مورد پذیرش قرار می گیرد و به آنها میدان داده می شود.

در زمان حکومت خلیفه اول، اشخاص بزرگی نظیر سلمان، اباذر، مقداد، عمار و خالد بن سعید که دارای موقعیت ارزشمندی در زمان پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) بودند به حاشیه رانده می شوند.

حتی در تاریخ تصریح شده است که خالد بن سعید شخصیتی بود که علاوه بر ایمان محکم از اعتبار قبیلگی بالایی نیز برخوردار بود اما چون حاضر نشده بود با غاصبان خلافت کنار بیاید و از حامیان حضرت علی(علیه السلام) به شمار می رفت، از فرماندهی قوای اعزامی به شام کنار گذاشته می شود و به عنوان یک سرباز معمولی به این ماموریت اعزام می شود که به شهادت می رسد.

*برخی مدعی هستند در دوران خلیفه دوم با تاسیس بیت المال عدالت اقتصادی در حکومت اسلام برقرار شده است. فلسفه تاسیس این نهاد در آن زمان چه بود و آیا آن عدالت اقتصادی مد نظر رسول خدا(صلی الله علیه واله) عملی شد؟

در زمان خلیفه دوم با توجه به سرازیر شدن اموال مختلف از مناطق مفتوحه به مرکز حکومت که خارج از سهم لشکریان حاضر بر این فتوحات بود، از سرشناسان اصحاب رسول خدا نظرخواهی کردند که با این اموال چه کنند؛ حضرت علی(علیه السلام) نیز نظر خود را ارائه کردند، اما خلیفه دوم نظر حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) و دیگر اعضا را قبول نکرد و نظر کسی را پذیرفت که به ایران دوره ساسانی سفر کرده بود و با نظام اداری و مالی ایرانیان آشنایی داشت و به پیشنهاد او بیت المال تشکیل شد و از این اموال برای اشخاصی که خلیفه مد نظر داشت حقوق هایی در نظر گرفته می شد و متاسفانه تبعیضات فاحشی در آن دوران انجام شد.

خلیفه دوم برخلاف ارزش های دوران رسول خدا(صلی الله علیه واله) در برخورداری یکسان افراد از بیت المال، تبعیض های فاحشی را نظیر برتری دادن عرب بر عجم، قریشی ها بر دیگر اعراب و اوسی ها بر خزرجی ها اجرا کرد که هیچ مبنای شرعی نداشت و درست برخلاف سنت پیامبراکرم(صلی الله علیه واله) بود.

همچنین با روی کار آمدن عثمان نیز این فاصله و زاویه از سیره نبوی در عرصه برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی بسیار گسترده شد و به شدت جامعه از فعالان اولیه دوران رسول خدا فاصله گرفت.

بنابراین تا پیش از به خلافت رسیدن حضرت علی(علیه السلام) ما شاهد هستیم که عدالت در عرصه های اقتصادی و اجتماعی محو می شود و ارزش های جاهلی در لباس اسلام بازگشت پیدا می کنند.

*به گواه تاریخ با به خلافت رسیدن حضرت علی(علیه السلام) شاهد ظهور مجدد برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی هستیم. مهم ترین اولویت های امیرالمومنین(علیه السلام) در این زمینه که مورد تاکید پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله) قرار داشت، چه بود؟

حضرت علی(علیه السلام) در همان سخنرانی روز اول خلافت خود گفتند که قصدم احیای سیره پیامبر(صلی الله علیه واله) و بازگرداندن مردم به همان راه و رسم است و تاکید فرمودند برای انجام این کار هیچ انعطافی نشان نخواهم داد و موانع را از سر راه برخواهم داشت.

امیرالمومنین(علیه السلام) تمام امتیازات نامشروع افراد را به سرعت لغو کرد و تاکید کردند در برخورداری از بیت المال همه حق یکسان دارند و امتیازاتی را که برخی افراد با نفوذ در دوران خلفای گذشته به دلیل تبعیض ها و برتری نژادی گرفته بودند را در هم کوبیدند.

ایشان همچنین تاکید کردند که تمام پرداختی های قبلی از بیت المال را مورد بررسی قرار می دهم و آنچه به ناحق داده شده باشد از شما بازپس می گیریم، حتی اگر مهر زنان تان شده باشد. این یک شعار نبود و حضرت در مقام عمل نیز آن را اجرا فرمود و از خلیفه مقتول نیز این سیاست را آغاز کردند و هر آنچه که عثمان به ناحق از اموال مسلمین، مال شخصی خود کرده بود توسط حضرت مصادره شد و به بیت المال عودت داده شد.

*آغاز مخالفت ها و اعتراض ها به سیاست عدالت علوی از همین موضع محکم حضرت علی(علیه السلام) در برخورد با مفسدان اقتصادی و اجتماعی شکل می گیرد؟

خواص و سرشناسان که با امتیازات و رانت های باد آورده خلفای پیشین به قدرت و نفوذ رسیده بودند، وقتی در مقام عمل دیدند علی(علیه السلام) چگونه است و در بازگرداندن منافع نامشروع چه مواضعی را اتخاذ کرده است و اموال خود را بر باد رفته می دیدند، نقطه مخالفت ها و کارشکنی ها را کلید زدند.

امیرالمومنین(علیه السلام) در عرصه سیاسی تمام مسئولان حکومتی خلیفه سوم را برکنار کردند و در عرصه اجتماعی نیز مستضعفان و افراد دارای لیاقت و صلاحیت را که جلوی بروز استعدادها آن ها در نظام غلط خلفای پیشین گرفته شده بود، روی کار آوردند و کسانی را که در اثر زد و بندهای قبیلگی و سیاسی روی کار آمده بودند، برکنار کرد، چرا که نظام اجتماعی بر مبنای نژاد و برتری قومی و اشرافیت قبیلگی از منظر حضرت پوچ تلقی می شد و به همین دلیل افراد با ایمان، باتقوا و با اخلاص بر اساس سیره نبوی برتری یافتند و مدیران برگزیده شده نیز علاوه بر ویژگی های مذکور دارای توانمندی مدیریتی بودند.

*امیرالمومنین علی(علیه السلام) حتی برای مصلحت اندیشی حکم برخی افراد را تمدید نکردند؟

اتفاقا ابن عباس که مشاور و پسرعموی خیرخواه حضرت علی(علیه السلام) بود به ایشان توصیه کرد که معاویه در شام تثبیت شود، چرا که وی از یک موقعیت و نفوذ خاصی در شام برخوردار است با خلافت حضرت مخالفت نکند و پس از آن که وی و شامیان بیعت کردند، آن موقع معاویه عزل شود که حضرت در پاسخی تاریخی فرمودند “حتی اگر یک ساعت از روز باقی مانده باشد من چنین کاری نخواهم کرد و باید این فرد را از مصدر امر مسلمین عزل کنم و حاضر نیستم کسی را که شایسته این کار نمی دانم، برای لحظه ای در آن جایگاه تثبیت کنم”.

*در واقع حضرت علی(علیه السلام) عدالت را فدای مصلحت اندیشی نکردند؟ آیا انتخاب گزینه سیاست مماشات موقت با معاویه بهتر نبود؟

امیرالمومنین(علیه السلام) حتی به طور موقت عدالت را فدای مصلحت و سیاست نکردند اگرچه شاید برای دفع شر معاویه اگر آن سیاست ابن عباس انجام می شد و معاویه برای مدت کوتاهی در جایگاه خود تثبیت می شد و متوجه می شد که همچون خلفای گذشته در این جایگاه خواهد بود با حضرت بیعت می کرد و حادثه‌ای مثل صفین پیش نمی آمد، اما وجه تمایز حضرت علی(علیه السلام) این بود که به هیچ عنوان حاضر به این گونه سیاست بازی ها نبودند و حق و عدل را هرچند برای مدت کوتاهی قربانی مصحلت اندیشی نکردند.

ایشان این سیاست بسیار دقیق و ارزشمند را که بر اساس سیره نبوی بود، در عرصه اقتصاد و اجتماع پیش گرفتند، اگرچه با تنش ها و مقاومت های صاحبان قدرت و ثروت دچار بحران ها و فتنه هایی شدند که در دوران خلافت پیشین امتیازات گسترده دریافت کرده بودند.

س) پس طبیعی بود که صاحبان ثروت و قدرت به دلیل به خطر افتادن مناصب و امتیازات شان با حضرت امیر(علیه السلام) بیعت نکنند یا بعدها فتنه ایجاد کنند.

برخی از سرشناسان آن دوران نظیر سعد بن ابی وقاص از همان ابتدا در حالی که هنوز سیاست های حضرت را مشاده نکرده بودند، حاضر با بیعت با امیرالمومنین(علیه السلام) نشدند و برخی دیگر نیز پس از ناامیدی از عدم منصب و جایگاه در حکومت علوی با ایشان دچار مشکل شدند.

بدون تردید طلحه و زبیر از حامیان و نخستین کسانی بودند که با حضرت علی(علیه السلام) بیعت کردند؛ چرا امیرالمومنین(علیه السلام) از این دو نفر در پست های کلیدی استفاده نکرد؟

بله، طلحه و زبیر از نخستین افرادی بودند که با حضرت علی(علیه السلام) به قصد وام دار کردن حضرت نسبت به خود بیعت کردند و گمان می کردند هر آن چه می خواهند در دوران امام علی(علیه السلام) برای آن ها میسر است.

امیرالمومنین(علیه السلام) متوجه توانایی ها و سوابق طلحه و زبیر بودند، اما به دلیل این که آن ها در طول این ۲۵ سال و به ویژه در دوره خلافت عثمان دچار فساد اقتصادی شده بودند، در دولت خود استفاده نکردند.

طلحه و زبیر از عثمان امتیازات و رانت های اقتصادی بسیاری گرفته بودند و به همین دلیل دیگر ایمان و اخلاص دوران رسول خدا(صلی الله علیه واله) را نداشتند و به همین دلیل حضرت صلاح ندید از آن ها در اداره حکومت استفاده کند و امتیازات شان را نیز از بیت المال قطع کرد.

چرا سرنوشت طلحه و زبیر به گونه ای شد که فتنه جمل را خلق کردند و از خط علوی فاصله گرفتند؟

طلحه و زبیر توقع داشتند که علاوه بر امتیازات، پست و مسئولیت سطح بالا بگیرند و هنگامی که خود را بسیار ناکام دیدند و پیش از آن که فتنه جمل را کلید بزنند به دیدار حضرت امیرالمومنین(علیه السلام) رفتند و از ایشان گلایه کردند، چرا با ما مشورت نمی کنید و به دیدگاه های ما توجه ندارید و چرا در تقسیم اموال حق ما را از بیت المال نمی دهید، حضرت فرمودند “حق شما همان است که در نظر گرفته شده است”.

جالب است طلحه و زبیر فکر می کردند حضرت علی(علیه السلام) صرفا با امتیازات داده شده از سوی عثمان مخالف است و به همین دلیل در ادامه به ایشان گفتند حداقل حق ما را همانند زمان عمر بن خطاب پرداخت کن که حضرت در جواب فرمودند سیره محمد(صلی الله علیه واله) مهم تر است یا عمر بن خطاب؟!

متاسفانه طلحه و زبیر با علم به این که می دانستند حضرت علی(علیه السلام) درست می گویند و همانند سیره نبوی اموال را تقسیم می کنند، اما به دلیل این که روش خلفا و امتیازات داده شده را به کام خود می دیدند با امیرالمومنین(علیه السلام) دشمنی ورزیدند و فتنه جمل را کلید زدند.

جالب است بدانید زبیر از حامیان سرسخت حضرت علی(علیه السلام) در دوران پس از رحلت نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه واله) بود و حتی در دفاع از ایشان به عمر بن خطاب حمله کرد و در تشییع حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز حضور داشت.

*آیا امیرالمومنین(علیه السلام) توانستند به طور کامل عدالت اجتماعی و اقتصادی را فراهم کنند؟

مطمئن باشید که حضرت علی(علیه السلام) می توانستند در مدت ۴ سال و نه ماه حکومت خود عدالت را به طور کامل برقرار کنند و اقدامات خود را نیز در همین راستا کلید زده بودند که بخشی از آن ها گفته شد، اما متاسفانه این نابکاران چون منافع خود را در خطر دیدند فتنه ها را بپا کردند و جامعه درست نتوانست طعم عدالت علوی را بچشد.

دقت داشته باشید که فقط یک سال و نیم از دوران خلافت علی(علیه السلام) فقط مشغول جنگ صفین شد،اما مهم این است که امروز سرسخت ترین و بی معرفت ترین افراد به مقام حضرت علی(علیه السلام) اذعان دارند که آن وجود مقدس مظهر عدالت بود و کشته راه اجرای عدالت گردید و هیچ کس مانند ایشان نتوانست پس از رسول خدا به بهترین شکل عمل کند.

*آیا عدالت اجتماعی و اقتصادی در دوره دیگر غیر از حکومت نبوی و علوی شکل گرفت؟

امام مجتبی(علیه السلام) نیز پیرو سیاست های حضرت علی(علیه السلام) بودند و همان مسیر را در عرصه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیش گرفتند، اما متاسفانه جامعه منحطی که با علی(علیه السلام) همراه نبود با فرزند ایشان نیز بیگانه شد.

به جرأت می توان گفت عدالت دیگر در جوامع اسلامی اجرا نشد و با حاکمیت بنی امیه اوضاع و احوال چنان رو به نابودی رفت که بدتر از دوران عثمان شد و با سقوط امویان و روی کارآمدن بی عباس نیز این انحطاط تداوم پیدا کرد و جوامع اسلامی عدلی همچون عدل علوی را دیگر هرگز به خواب هم ندیدند.

*البته یکی از اهداف تاسیس نظام جمهوری اسلامی و شکل گیری انقلاب نیز برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی بود که به نظر می رسد هنوز این آرمان جامه عمل نپوشیده است.

بله، ناگفته نگذاریم که با تاسیس نظام جمهوری اسلامی جلوه هایی از عدالت علوی حداقل در برخی مقاطع در مسائل اجتماعی پدید آمد و در سال های نخست انقلاب اسلامی در عرصه اقتصادی نیز خوب جلوه کرد اما در اثر سوء عملکرد برخی مدیران جامعه و ناهماهنگی بین قوا، مردم ما نتوانستند لذت اجرای عدالت در عرصه های اقتصادی را حس کنند.

اگر به تدابیر رهبر انقلاب اسلامی در این سال ها که بارها بر مبارزه با مفاسد اقتصادی تاکید کردند، توجه می شد، برخی فضاحت ها پیش نمی آمد که چهره پاک انقلابی و ولایی ما را بخواهد مکدر و مخدوش کند.

بدون تردید کوتاهی قوای سه گانه و عدم احساس مسئولیت و اراده قوی در برخی مسئولین موجب شد تا حدی برخی از مردم ما نسبت به اینکه نظام بتواند عدالت را آن گونه که اهل بیت(علیه السلام) مد نظر داشته باشد، ایجاد کند، تردید و شک کنند.

البته عموم مردم ما به عزم جدی مقام معظم رهبری رهبری برای مقابله با مفاسد اعتماد دارند، اما اعتماد مردم نسبت به دولتمردان و مسئولانی که چنین مسئولیت هایی را برعهده دارند، سلب شده است که باید این نقیصه جبران شود.

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار