به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) به همت خانه داستان انقلاب اسلامی «روایتخانه»، برای رمان ادواردو نوشته بهزاد دانشگر نشستی ادبی با حضور جمعی از نویسندگان و داستاننویسان مطرح برگزار شد. در این هماندیشی ادبی رمان ادواردو از منظر پرداخت و ادبیات داستانی توسط استادانی چون علی خدایی و سعید محسنی که از داستاننویسان برجسته و شناختهشده محسوب میشوند و با حضور نویسنده این اثر مورد ارزیابی قرار گرفت. گفتنی است این کتاب که حاصل پژوهش چهار ساله بهزاد دانشگر است، متشکل از چند فصل است که به اتفاقاتی درباره شهید ادواردو آنیلی مولتیمیلیاردر رهیافته ایتالیی میپردازد. داستانهایی که علاوه بر کشش دراماتیک بر جنبههای تحقیقی و حقیقی تأکید دارند و شخصیت ادواردو را به تصویر میکشند. این رمان پیش از این برنده جایزه اسلام و مسیحیت و دیپلم افتخار قلم زرین هم شده است.
علی خدایی به عنوان بهترین داستاننویس دهه ۸۰ در این نشست گفت: من اصولاً داستان کوتاه میخوانم. رمانخوانی برای من سخت است؛ وقتی بهزاد دانشگر کتاب را به من داد و یادداشت قشنگی در آن نوشت، تصمیم گرفتم حتماً آن را تا آخر بخوانم. رمان «ادواردو» در دو سالانه قلم اصفهان برگزیده شده و جایزه برتر را گرفته است و این نشان میدهد کتاب سادهای نیست که آن را نخواند. در یادداشتی هم اشاره کردم که تا فصل هفت، نویسنده اسکلت داستان را به خوبی بنا کرده است و مخاطب دوست دارد با شخصیتها پیش برود. برنده جایزه هوشنگ گلشیری در ادامه افزود: دوست داشتم بدانم نویسنده داستان قتل را چگونه به تصویر میکشد. داستان کشش دارد و خستگی نمیآورد. ماجرا فیلم ناقصی اما راضیکننده است که تلاش دارد مناسبات قدرت را نشان بدهد و نکته خوب این است که نویسنده خونسردی خود را در این بخش از دست نمیدهد. داستان دو خط دارد، بخشی مربوط به فیلمسازان ایرانی است که به ایتالیا میآیند و یکسری شاخههای کوچک دارد مثل رفتن به مجلس عزاداری یا رفتن به جایی که غذاهای حرام نمیفروشند و بخش دیگر داستان ایتالیایی جریان است و این دو بخش در یک جا به هم برخورد میکند و خواننده با همین دو خط جلو میآید و موفق میشوند حکایت ادواردو را مشخص کنند. نکته مهم آن است که نویسنده فرض خودکشی را نمیآورد، بلکه از کشته شدن او صحبت میکند. با این وجود به نظرم در بخش ایتالیایی صحنههایی از دلباختگی دو کاراکتر را داریم که نویسنده سعی نکرد زیاد آن را باز کند درحالی که میشد روی آن کار کند.
علی خدایی درباره تصویرسازی ادواردو در رمان نیز گفت: نویسنده تلاش میکند شمایل ادواردو را بسازد؛ پسری قد بلند که موهای زردی شبیه مسیح دارد و به فلسطین کمک میکند و شیعه شده است که از همین جا قدرت خودش را نشان میدهد و میخواهد سر همه چیز را ببرد. من کتاب را تا آخر با علاقه خواندم. نمیدانم نویسنده موفق شد ادواردو را بسازد یا نه، ولی مطمئناً با نیت خاص نوشته شده است. به نظرم داستان خستهکننده نبود ولی بخشهایی از آن میتوانست کوتاهتر باشد. سعید محسنی نویسنده و نمایشنامهنویس مهمان در این برنامه نیز گفت: وقتی شروع به خواندن کتاب کردم برایم دو، سه تا امکان جالب پیش آمد، اینکه نویسنده با این انتخابها میخواهد چه بکند. داستانی معمایی و مستند مبتنی بر بیوگرافی یک فرد و سپس ترکیب این دو در قالب یک روایت موازی در حوزه رمان جذابترین بخش ماجرا برای من بود. نویسنده کتاب دختری که خودش را خورد در ادامه افزود: فکر میکنم یک جاهایی ادواردو رسانه خود را گم میکند و بین داستان و فیلمنامه در رفت و برگشت است. اول نوع فصلبندی رمان که تداعیگر سکانس بود، مبتنی بر الگوی کلاسیک برای مخاطبی است که قرار نیست زیاد به چالش کشیده بشود و بعد از آن بقیه فصول قواعد سکانسنویسی و فیلمنامه را رعایت کردند اما در بعضی از بخشها این کنش برابری نمیکند شاید یکسری ورودی فصلها، میتوانست متن را سادهتر کند و نویسنده در تکنیک توازی روایت هم مطرح است.
محسنی در نقد ادواردو گفت: اول اینکه در تجلی داستان ادواردو شاید بهتر بود جنگ زبانی بیشتری بین دو روایت وجود داشت و دیگر آنکه به نظرم جای حضور جدیتر ویراستاری احساس میشد چون اگر رسانه داستان است بهتر بود بیشتر رعایت میشد. تکرار برخی کلمات از زیبایی نثر کم میکرد؛ البته قبول دارم با فقر داستان معمایی مواجهیم و نوشتن داستان روایتی خیلی سخت است و این را در کتاب مهمترین نقطه قوت میدانم زیرا داستانی که صرفاً پیاممحور باشد بقیه داستان را قربانی میکنند و این اتفاق برای کتاب «ادواردو» نیفتاد. در پایان بهزاد دانشگر نویسنده رمان«ادواردو» بعد از شنیدن تمام نقد و دیدگاههای مختلف اظهار داشت: همیشه درگیری ذهنی من این بوده که ادواردو هنوز هست به همین خاطر دنبال این بودم چطور وارد ماجرا بشوم تا حق او را در نوشتن ضایع نکنم؛ چراکه ادواردو برایم اسم تمام شده نبود، بلکه همواره حضور دارد و در داستان هم به نوعی این را آوردم.
علی خدایی درباره تصویرسازی ادواردو در رمان نیز گفت: نویسنده تلاش میکند شمایل ادواردو را بسازد؛ پسری قد بلند که موهای زردی شبیه مسیح دارد و به فلسطین کمک میکند و شیعه شده است که از همین جا قدرت خودش را نشان میدهد و میخواهد سر همه چیز را ببرد. من کتاب را تا آخر با علاقه خواندم. نمیدانم نویسنده موفق شد ادواردو را بسازد یا نه، ولی مطمئناً با نیت خاص نوشته شده است. به نظرم داستان خستهکننده نبود ولی بخشهایی از آن میتوانست کوتاهتر باشد. سعید محسنی نویسنده و نمایشنامهنویس مهمان در این برنامه نیز گفت: وقتی شروع به خواندن کتاب کردم برایم دو، سه تا امکان جالب پیش آمد، اینکه نویسنده با این انتخابها میخواهد چه بکند. داستانی معمایی و مستند مبتنی بر بیوگرافی یک فرد و سپس ترکیب این دو در قالب یک روایت موازی در حوزه رمان جذابترین بخش ماجرا برای من بود. نویسنده کتاب دختری که خودش را خورد در ادامه افزود: فکر میکنم یک جاهایی ادواردو رسانه خود را گم میکند و بین داستان و فیلمنامه در رفت و برگشت است. اول نوع فصلبندی رمان که تداعیگر سکانس بود، مبتنی بر الگوی کلاسیک برای مخاطبی است که قرار نیست زیاد به چالش کشیده بشود و بعد از آن بقیه فصول قواعد سکانسنویسی و فیلمنامه را رعایت کردند اما در بعضی از بخشها این کنش برابری نمیکند شاید یکسری ورودی فصلها، میتوانست متن را سادهتر کند و نویسنده در تکنیک توازی روایت هم مطرح است.
محسنی در نقد ادواردو گفت: اول اینکه در تجلی داستان ادواردو شاید بهتر بود جنگ زبانی بیشتری بین دو روایت وجود داشت و دیگر آنکه به نظرم جای حضور جدیتر ویراستاری احساس میشد چون اگر رسانه داستان است بهتر بود بیشتر رعایت میشد. تکرار برخی کلمات از زیبایی نثر کم میکرد؛ البته قبول دارم با فقر داستان معمایی مواجهیم و نوشتن داستان روایتی خیلی سخت است و این را در کتاب مهمترین نقطه قوت میدانم زیرا داستانی که صرفاً پیاممحور باشد بقیه داستان را قربانی میکنند و این اتفاق برای کتاب «ادواردو» نیفتاد. در پایان بهزاد دانشگر نویسنده رمان«ادواردو» بعد از شنیدن تمام نقد و دیدگاههای مختلف اظهار داشت: همیشه درگیری ذهنی من این بوده که ادواردو هنوز هست به همین خاطر دنبال این بودم چطور وارد ماجرا بشوم تا حق او را در نوشتن ضایع نکنم؛ چراکه ادواردو برایم اسم تمام شده نبود، بلکه همواره حضور دارد و در داستان هم به نوعی این را آوردم.
منبع: روزنامه جوان