به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )سیدجلال امام از جمله افرادی است که با سهمیهای که جامعه المصطفی(ص) العالمیه در سال ۲۰۰۸ در اختیار وی قرار میدهد در یکی از بهترین دانشگاهها در رشته تاریخ در کشور چین به تحصیل میپردازد. سیدجلال امام طی یک سال زبان چینی را فرا گرفت و بعد از یک سال به تحقیق درباره مسلمانان چین پرداخت. البته در آن ایام با یکی از اساتید خویش درباره تحقیق درباره مسلمانان چین صحبت میکند و در مییابد که موضوع مسلمانان یکی از موضوعات حساسیت برانگیز است و بهتر است یک موضوعی را انتخاب کند که خیلی با موضوع مسلمانها در کشور کمونیستها، ارتباط نداشته باشد.
سیدجلال امام خود را پژوهشگر تاریخ و فرهنگ چین میداند و در همین راستا نیز سفرنامهای با عنوان «سفر به پاره ناشناخته جهان اسلام» نوشته است که قرار است به زودی به چاپ برسد.
گفتوگویی با سیدجلال امام داشتیم که بخش دوم و پایانی آن را در ادامه میخوانیم:
ـ جای چه کتابهایی به زبان چینی یا به صورت فارسی در میان بخش چینی خالی است؟
کتابهای تاریخ و فرهنگ ما به زبان چینی ترجمه شده است قرآن و نهجالبلاغه ما ترجمه شده است. من چند روز پیش با آقایی در چین صحبت میکردم که ایشان نویسنده هستند ۲۰- ۳۰ جلد کتاب نوشته است و الان ترجمه قرآن را تمام کرده است و نکته جالبی به شما بگویم من این آقا را دعوت کردم خانه و به او گفتم میخواهم با شما آشنا شوم، ۱۰- ۱۵ جلد کتاب آورد و گفت اینها بخشی از کتابهای من است. او مسلمان است و همیشه در حال گشت و گذار است و به دلیل علاقه بسیارش به تحقیق و نویسندگی مجبور شده خانوادهاش را ترک کند. این آقا گفت، من کاستیهایی در ترجمه چینی دیدم، گفتم مثلا چه؟ گفت مثلاً هر جا ترجمه شده است کافر، آنها گفتهاند کافر و کافر در عربی یعنی کسی که حق را میپوشاند یعنی میگوید این خداست ولی من او را قبول ندارم، یعنی ماست سیاه است یعنی کسی که اینطور بگوید کافر است.
پس این درست نیست.
اگر خداوند در قرآن کریم فرموده است «وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ»؛ هر جایی آنها را پیدا کردید آنها را بکشید، بله این آیه زمان پیامبر است که پیامبر دشمن داشته و دشمن را هر جا دید باید بکشد، اما آیا مردم چین که صبح از خواب بیدار میشوند و به دنبال کار و زندگی خود میروند، نه حدیثی شنیدهاند، نه قرآنی خواندهاند نام آنها را هم میگذاریم کافر؟ آیا همان واژه را برای این مردم، استفاده کنیم که برای ابوسفیان استفاده میشده؟ این باید اصلاح شود.
آن نویسنده چینی گفت من در ترجمهام هر جا کافر به این معنا بوده، نوشتهام بیاعتقاد یا بیباور به دین و اسلام که حداقل بار منفی نداشته باشد. درست میگوید شما سوار مترو میشوید مردمی هستند که دنبال زندگی خودشان هستند و نه خدایی شنیده و نه چیز دیگری، حالا ۳۰ سال پیش مائو آمده همان یک ذره اعتقادی و باوری که مردم داشتند و بر اساس آن میرفتند یک عودی در معبد میسوزاندند و سر قبری میرفتند، همان را هم آقای مائو گفت «این اعتقادات کهنه و بهدرنخور را کنار بگذارید» گناه اینها چیست؟ ما در اسلام به اینها میگوییم «مستضعف». ما در اسلام داریم که یکسری از انسانها بهشت میروند چون نه خدایی به گوش آنها خورده، نه چیزی از اسلام میدانند و آنها مستضعف هستند.
ـ با توجه به آثاری که در حال حاضر در دست داریم، میراث فرهنگی ما چگونه میتواند پیوست خوبی را بین ما و چین برقرار کند؟ شما اگر بخواهید کتابی را ترجمه کنید کدام اثر را انتخاب میکنید؟
من اگر بخواهم ترجمه کنم باید کتاب جدیدی نوشته شود. ما دانشمندان و بزرگان زیادی داریم و کتابهای زیادی نوشته شده است اما من فکر میکنم اگر ما بتوانیم با زبان جدید با چینیها صحبت بکنیم به زبان علمیتر و با زبان روز با آنها صحبت کنیم مفیدتر است، اما اگر بخواهیم کتابهای اعتقادی بسیاری که در خصوص شیعه داریم به طور مستقیم ترجمه کنیم بسیاری از آخوندهای مسلمان اهل سنت آنها را نمیپذیرند چرا چون با باورهایشان متفاوت خواهد بود.
ـ پس تألیف را بیشتر از ترجمه مؤثر میدانید؟
من فکر میکنم کتابهای بهروز با نیاز و شناخت امروز مثلاً همین نویسندهای که برایتان مثال زدم گفت وقتی در کُنه فرهنگ چینیها پیش میروید درست است که علاقه دارند همه آنها را فراموش کنند و چین جدید به گونهای شده است که تلاش میکند این باورها کنار بگذارد اما در عمق فرهنگشان حتی باور به خدا وجود دارد و ظاهراً از کنفوسیوس یک سؤالی میپرسند میگوید خدا چیزی نیست که انکارش کنیم بیا در مورد بعدش صحبت کنیم! این حرفی کمی نیست آنها هم دارند وقتی ما به یک مشکلی برمیخوریم میگوییم خدای من آنها میگویید تیاِن، یعنی آسمان، یعنی ماورای زمین.
ـ اگر روح حاکم در چین، روح مائویستی است و یا جنبههای کمونیستی و ضددین هنوز در چین قدرت دارد پس مردم نیاز فطریشان را چگونه پاسخ میدهند؟ در پایتخت و شهرهای بزرگ و مدرن چین، مردم وقتی با بحران معنویت روبرو میشوند، چکار میکنند؟
سال ۲۰۱۳ بود که روزنامه رسمی دولت چین، روزنامه حزب کمونیست علناً مقالهای نوشت با عنوان «بحران باورها» و علناً آنها گفتند. چینیها از یک نظر تلاش میکنند برای توسعه و پیشرفت و زندگی آنها طوری شده است که دیگر جایی برای بحث این باورها و اعتقادات باقی نمانده است و از یک سو هم خودشان میبینند که چیزهای زیادی را از دست دادهاند.
در یک همایشی شرکت کردیم و در مورد فرهنگ صحبت میکردیم مشخص بود در چهره مردم یعنی کسانی که محقق و پژوهشگر تاریخ بودند آنها خودشان نگران بودند یعنی به من میگفتند خوش به حال شما که هنوز خیلی از مسائل فرهنگیتان را حفظ کردهاید و به ما یاد بدهید چگونه حفظ کنیم و ما از اینکه مردم ما از آنچه که در قلبشان است و آنچه روی زبانشان جاری است دو چیز است در دنیای جدید خیلی نگران هستیم. میتوان گفت به صورت فردی این مشکل لمس میشود اما به لحاظ اجتماعی فضا طوری شده است که احساس نمیشود.
ـ مثلا آمار خودکشی یا معیارهای اینگونه یا افسردگیهای خیلی شدید مزمن…
چین آنقدر جمعیت دارد که نمی توان آمار دقیقی داد؛ چیزی که شنیده ام در حد دویست و اندی هزار نفر در سال، البته خلقیات و فرهنگ چین هم متفاوت است. خودکشی که میگویید بین ما هم به عنوان کسانی که باور به خدا و دین هم داشتهاند خودکشی را دیدهایم…
ـ به عنوان یک شاخصه برای بحران معنویت در بعضی جوامع از این شاخصه استفاده میشود.
من از این آمارهای دولتی اطلاعی ندارم، البته معنای واژهها در آنجا متفاوت است؛ چینیها با نگاه فلسفی به این قضیه نگاه میکنند و میگویند نه من خودم تلاش میکنم خودم را حفظ کنم به کسی آسیب نرسانم و کسی هم به من آسیب نرساند دیگر چه باید بکنم؟ در صورتی که وقتی شما میگویید باور ممکن است خدا و پیغمبر و امام حسین و امام زمان علیهمالسلام و مجموعه آنها را ببینید.
ـ در بین چینیها یک چهره اخلاقی و اسطوره وجود دارد؟ ما کنفوسیوس را میشناسیم، چینیها چقدر آدمهای اهل اندیشهای هستند و چهرههای شاخص و اسطورهای اخلاقی آنها چه کسانی هستند؟
آن چیزی که ما به عنوان فرهنگ چین میشناسیم و خودشان به عنوان خمیرمایه فرهنگ چین میشناسند همه برمیگردد به قبل از دو هزار و ۳۰۰ سال پیش؛ یعنی از ۲۲۰۰ سال پیش یک حکومت یکپارچهای در چین درست شده است به نام چین و نام دولتش چین بود و اگر امروز ما میگوییم چین نامش از آنجا گرفته شده است و کاری که دولت چین کرد آمد تمام چین را یکپارچه کرد و همه خمیرمایه اصلی فرهنگ چین برمیگردد به قبل از این دوره. یعنی شخصیتها معمولاً شخصیتهای کاریزماتیک یا شخصیتهای مثلا رهبر یا امام یا پیامبر یا شخصیتهای اخلاقی بحش زیادی از آنها برمیگردد به پیش از این دوره.
بله ما کنفوسیوس را شناختیم که در چین به او «کُنزه» میگویند و «لائوتسه» داریم ایشان هم یک شخصیتی است که بعد از آن اندیشههایش به دین دائوئیسم تغییر شکل پیدا کرده یعنی وقتی که بودائیسم وارد چین شد آنهایی که باورمند به کتابها و اندیشههای لائوتسه بودند یکسری کتابها نوشتهاند و یک معبدی درست کردهاند و آن فلسفه تبدیل به دین شد و الان شاهد هستیم آن هم به شکل یک دین در چین وجود دارد.
اینها را در زبان چینی میگویند «شیاِن جی» «شیان» یعنی نخست، اول و «جی» یعنی دانش و دانستن که ما به عنوان پیامبر ترجمه میکنیم آنها شاید ترجمه کنند سرور یا کسی که اول میداند مثلا عقل اول کسی که پیش از همه، همه چیز را میدانسته و بعد به ما یاد داده است.
به چه کسی شیانجی میگویند؟
به کسی که در جامعه به یک رشد کاملی برسد و به عنوان یک انسان کامل در جامعه باشد، مثلا میگوییم از نظر خداوند و مراتبی که خداوند قرار داده است پیش برود اما تعبیر آنها از پیامبر این است حتی زمانی که مسلمانان دنبال واژه بودند برای ترجمه کردن واژه پیامبر یا رسول یکی از واژههایی که آنها انتخاب کردند شیانجی بود و شیانجی همان واژهای است که در فرهنگ چینی به اینها هم اطلاق میشود، یعنی آن استاد اخلاقی که شما میگویید در حد یک پیامبری که ما آن را بالا بردیم و آن را عزیز و گرانمایه میدانیم آنها هم آن را همین اندازه بالا بردهاند.
ـ میگویند فلاسفه و حکمای یونانی وقتی آثارشان در صدر اسلام ترجمه شد روی مسلمانان تاثیر گذاشت و چهرههایی مانند ابن سینا و ملاصدرا هم ظهور و بروز کردند، آیا در چین چیزی به نام نهضت ترجمه داشتهایم که آنها هم از حکمای یونان به عنوان حکمای قدیم آثاری ترجمه شود یا نه اصلاً فرهنگشان ناب ناب است و هیچ تاثیری از یونان نداشتهاند؟
آنها به لحاظ تاریخی هم قدیمیتر هستند و هم فرهنگشان الان که نگاه میکنید دستنخوردهتر است و همین که تفاوت بسیار زیادی که بین آنچه که در فرهنگ یونانی است و آنچه که در چین است وجود دارد یعنی تأثیر و تأثری نبوده، رفت و آمدی وجود نداشته است، در یونان انواع خدایان را میبینید اما در چین البته یکسری وجود دارد اما بخشی از آن تاثیر گرفته از هند است؛ اگر منظورتان تاثیر از هر جایی باشد بله از هندوستان، بودائیسم تا حدودی تأثیر گرفتهاند، از ایران باستان هم یکسری تاثیرات را گرفتهاند.
ما چین را به عنوان کشور افسانهها میشناسیم، یکسری افسانهها که در چین وجود دارد به نوعی به دلیل سفر یکی از سفیران حکومت چین به طرف غرب یعنی ایران بوده و بعد از آن به طرف هند که وقتی آنها بازمیگردند اندیشههای بودائیسم و خدا، پیامبر و اسلام را آن طرف میبردند و در فرهنگ آنها آمیخته میشود. اگر منظورتان هر فرهنگی است بله، اما اگر منظورتان یونان است تاثیرگرفته از یونان باشد نه من میتوانم بگویم چیزی ندیدیم.
– سؤالی که وجود دارد این است که اکثر قریب به اتفاق فیلمهای چینی فیلمهای قدیمی و افسانهای است و فیلمهای سبک جدید را هنگکنگ میسازد. دلیل این آیا به دلیل فاصله گرفتن از فرهنگشان است که در سینما سیاستگذاری کردهاند فرهنگ قدیم را دوباره بین مردم جا بیندازند و یا نه صرفاً سلیقه هنری است؟
ما فکر میکنیم چین راه سومی را انتخاب کرده است در بین غرب و خاورمیانه برای زندگی بشر و امروزی خلاصه بگویم غرب همه چیز را از سنتها و باورهای دینی کنار گذاشته است و فقط به مدرن شدن و پیشرفت فکر میکند و منطقه خاورمیانه و بخشی از کشورهای دنیا هستند که تلاش میکنند برای باورها و سنتهای قدیمیشان و معمولاً برخی از کارشناسان میگویند چین در حال معرفی کردن مدل سومی به دنیا است که در عین حالی که پیشرفت میکنیم باید باورها و اندیشهها و سنت قدیم خودمان را حفظ بکنیم. نمیدانم شاید برای آنها جذابتر باشد اینکه دولت سیاستی برای این موضوع اتخاذ کرده باشد بیاطلاع هستم.
ـ آن آخوندهایی که گفتید حوزه علمیه دارند؟ کجا تحصیل میکنند؟
مسلمانان چین همانطور که گفتم ۱۰ قوم هستند و دو قوم آنها مهم هستند و باقی آنها خیلی مهم نیستند و جمعیتشان هم کم است، ایغورها که در سینکیانگ، و قوم دیگر آنهایی که در چین پراکنده هستند این قوم (خویی) شکلگیری آن از زمان حمله مغولها بوده است و ایرانیها و ساکنان آسیای میانه و تاجیکیها کوچ میکنند یا به سمت چین کوچ داده میشوند و بعد در آنجا ازدواج کرده و زندگی میکنند و این قوم شکل میگیرد یعنی آنچه ما امروز به آن خویی میگوییم تاریخش از قرن ۱۳ میلادی شروع شد.
برخی از کارشناسان میگویند چین در حال معرفی کردن مدل سومی به دنیا است، آنها میگویند در عین حالی که پیشرفت میکنیم باید باورها و اندیشهها و سنت قدیم خودمان را حفظ کنیم
مانند کشور ما که ایلخانان داشتیم و بعد آنها فروپاشیدند و تمام شدند در چین هم همینطور است آنها تمام شدند و رفتند کنار و بعد خَنها حاکم شدند و دولتی به نام «مینگ» درست کردند و این مینگها خیلی سعی کردند مرزهای کشور را ببندند.
مسلمانان و آخوندهایی که به مکه یا ایران میرفتند و یکی کتابی چیزی میآوردند با محدودیت مواجه شدند سعی کردند دین را در آن دوره بومیسازی کنند و ما شاهد هستیم در این دوره یک حوزه علمیه ساخته میشود و یک آقایی که اصالتاً اهل آسیای میانه بود حوزه علمیه درست میکند، کمکم این مسجد و آن مسجد، این شهر و آن شهر تا اینکه فراگیر میشود و تقریباً به طور رسمی در بین مسلمانان حوزه علمیه به نام «جینتانگ جیاو یو » که حوزه علمیه بوده و سنتی بوده است و چند جلد کتابهایشان هم به زبان فارسی بوده و آنها استفاده میکردند چون مسلمانان آن دوره نگاهشان به زبان فارسی در آن دوره مانند زبان عربی بوده به عنوان یک زبان مقدس بود. چون اسلام از طریق ایران منتقل شده و همانطور که می دانیم قرن ۱۲ و ۱۳ اوج زبان فارسی بود و هر کسی باید به زبان فارسی مینوشت تا به روز باشد.
بعد از آن زمان به بعد ما آن مسیر را داریم، فراگیر است و شکل آن هم ثابت است، کتابهایی که استفاده میشود ثابت است تا این اواخر یعنی تا زمان چین جدید که دولت چین تلاش میکند نظام قدیمی را کنار بگذارد. این بخش داخل پرانتز حذف شود چون در ادامه گفته شده است. همین الان هم حوزه علمیه آنها در مسجد است، برای آخوند و طلبه اتاق دارند، غذاخوری و رستوران دارند و طلبهها ۱۰- ۲۰ نفر و نهایتاً ۴۰ نفر حجره میروند، کلاس میروند همانجا میخوابند شاید شهریه دریافت میکنند.
اما در کنار این نظام قدیمی ما یک نظام جدید داریم که دولت چین هم علاقه دارد نظام جدید شکل بگیرد، برای اینکه هم زبان چینی در واحدهای آنها اختصاص میدهند چون در زمان قدیم مهم نبود زبان چینی میدانست یا نه، مهم طلبه و آخوند بود ولی در نظام جدید تلاش میشود حتماً دانشجو زبان چینی بخواند و مدیریتشان آسانتر است و دولت میتواند نفوذی در آن داشته باشد و مدیریت بکند و به هر حال اندیشههای خیلی خطرناک در این مدرسهها شکل نگیرد.
خلاصه بگویم الان در چین دو نوع حوزه علمیه داریم یکی نظام جدید آموزش مسلمانان که در بعضی مناطق مثلا ما(حذف) ۴۰۰ طلبه در یک مدرسه درس میخوانند که آنها شهریه نمیگیرند هزینه زندگی شان با خودشان است چون جمعیت آنها زیاد است و مدیریتشان مشکل است از این رو در نظام جدید هم درس میخوانند و کتابها هم از عربستان و از کشورهای عربی میآید.
ـ یعنی اهل سنت چینیها از لحاظ پشتیبانی از عربستان و بعضی کشورهای عربی….
متاسفانه از ۱۰۰ سال پیش به این طرف بله این حمایت روز به روز بیشتر شد تا ۷- ۸ سال پیش به اوج رسید و ما شاهد فراگیر شدن و گستردهتر شدن بخش زیادی از مسجدها در چین هستیم، مساجدی که در اختیار سَلَفیها قرار گرفت.
صوفیه را نمیتوان به لحاظ کلامی و اعتقادی به شیعه و سنی تقسیم کرد اما از نظر فقهی آنها حَنفی هستند. آن صوفیها که در چین هستند ریشه آنها نقشبندیه است که از آسیای میانه به آنجا رفتهاند. چهار فرقه هستند جَهریّه، خَفیّه، کُبریّه یا کَبرَویّه و قادریه
ما در چین چند نوع فرقه و مسجد داریم . مثلاً برای مذهب قدیم، طریقتهای صوفیه، مذهب جدید و یا مسجدهایی که برای سَلَفیها است. مسجد سلفی وقتی میروید گویی شما مکه رفتهاید دِشداشه سفید عربی میپوشند و دستار قرمز روی سرش میاندازد، یک شال میاندازند روی آن و در محراب میایستند و مانند عربی حجازی قرآن میخوانند بسیار زیبا که از این بابت قابل تحسین است چون قرآن که میخوانند درست و صحیح است اما خیلی از مسلمانان هستند که میگویند سلفیها آمدند ما دوست نداریم و مسجد آنها نمیرویم. اما به هر حال هم نما و هم صدای زیبا دارند که کشش داشته باشد.
آن چیزی که من تجربه کردم و به دست آوردم در طول ۷-۸ سال گذشته داخل پرانتز حذف شود، ظاهراً یک بودجه زیادی در اختیار آنها گذاشته شده و مسجد سلفیها رشد خیلی زیادی داشته است.
ـ فرمودید صوفیه قصه جدایی دارد، ظاهراً و به احتمال زیاد صوفیه نزدیک به تشیّع است…
صوفی های چین را نمیتوان به لحاظ کلامی و اعتقادی به شیعه و سنی تقسیم کرد اما از نظر فقهی آنها حَنفی هستند. صوفیهای چین ریشه آنها نقشبندیه است که از آسیای میانه به آنجا رفتهاند. چهار فرقه هستند جَهریّه، خَفیّه، کُبریّه یا کَبرَویّه و قادریه و همه آنها اواخر سده ۱۸ میلادی از سینکیانگ از آسیای میانه به آنجا سراریز میشوند. چون زمان تیموریان تصوف به اوج رسیده بود و کتابهایی به آنجا میرفت.
جهریهها ذکر بلند میگویند، خفیهها ذکر آرام میگویند، مرشد دارند، تقریباً در جامعه سازماندهیشده و سازمانیافته و نظاممند هستند تاریخ جالبی دارند و بعضی از آنها سرگذشت خیلی خیلی غمانگیز دارند، آنها هم مسجد دارند وقتی میرفتم مسجد آنها میگفتند امروز باید مسجد ما باشید.
خیلی درگیریها داشتند یعنی بین همه آنها حتی قدیمیها و جدیدیها، جدیدیها کسانی هستند که تحت تأثیر اسلام عربی هستند و قدیمیها کسانی که فرهنگ قدیم خودشان را دارند و فرهنگ فارسی هم به نوعی در آنها قوی است و در میان تمام آنها مدح و ذم وجود دارد.
ـ نظام آموزشی در چین چگونه است؟ مانند ما ۱۲ سال است و بعد دانشگاه؟
ما اینجا بچه که ۶ سالش میشود میرود مدرسه مانند ایران که باید ۶ سالش تمام شده باشد و ۶ سال دوره دبستان را میخواند و بعد ۳ سال دوره راهنمایی و بعد دوره ۳ ساله دبیرستان و دانشگاه هم کنکور دارد البته در ایران بچههایی که درسشان خوب و امتیاز بالایی دارند بورسیه میدهیم و رایگان درس میخوانند اما آنجا اخیراً خیلی خیلی کم برای مقطع کارشناسی هزینه نمیگیرند ولی خیلی کم است در چین مهم نیست چه ردهای هستید بخش زیادی باید شهریه و پول پرداخت کنند.
ـ حدود متوسط درآمد یک خانوار چقدر است؟چه درآمدی زیر خط فقر در چین به شمار میرود؟ چه میزان درآمد، درآمد خوبی است؟
واژه «خوب» نسبی است. شهر با شهر متفاوت است مثلاً یک خانواده متاهل که یک فرزند داشته باشد و در پکن باشد، بیش از ۷۰۰۰ یوان (حدود ۴ میلیون تومان) در ماه نیاز باشد، این در حالی است که در یک شهر دیگر کسی که رستوران نرود و خودش سبزی بخرد و خودش خانه داشته باشد، شاید ماهی ۲۰۰۰ یوان (یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان) هم هزینه زندگیاش نشود.
ـ شما در کدام شهر چین هستید و با پکن چقدر فاصله دارد؟
شهر «شی اَن»، تاریخیترین شهر و زادگاه چین است که فکر کنم حدود هزار و ۳۰۰ کیلومتر به پکن فاصله داشته باشد.
ـ شما در چین دکتری چه رشتهای خواندید؟
تاریخ. نام رشته من تاریخ معاصر چین بود وقتی من رفتم آنجا گفتم من میخواهم درباره مسلمانان تحقیق کنم و استادم گفت حقیقتش یک مقدار حساسیتبرانگیز است[۸ سال پیش هم بدتر بود] میتوانی یک موضوع دیگری انتخاب کنی زیر پوست این موضوع تحقیق کنی که من «سهم زبان فارسی در فرهنگ مسلمانان چین» را انتخاب کردم و چکیده آن را در دانشگاه باقرالعلوم(ع) مجله تاریخ اسلام چاپ کردم.
ـ دوران دکتری آنجا چند سال است؟
۳ سال.
ـ چین ظاهراً همچنان پرچم کنمونیسم را بالا نگه داشته است الان تفکر یا نظام کمونیستی در چین جواب داده است چگونه ارزیابی میشود؟
خلاصه بگویم اسمش وجود دارد ولی خودش نیست مانند خیلی از آدمها که مسلمان هستند و نه نمازی میخوانند و نه روزهای میگیرند.
کمونیست آن شاخصههای اصلیاش که مائو آمد و دین نباید باشد، کارخانهدار نباشد نه اصلاً اینها در چین وجود ندارد؛ بلکه آنجا مسجد وجود دارد، آخوند وجود دارد، کارخانهدار وجود دارد، کارخانهداری که ۱۰۰ خانه و ماشین دارد، هست. یعنی نامش وجود دارد ولی خودش وجود ندارد
ـ چون اگر کمونیستی باشد باید تحصیل رایگان باشد…
[با خنده] مانند وعدههایی که ما به مردم میدهیم که انشاءالله یک روزی همه چیز درست خواهد شد، آن هم همینگونه هستند، آنها میگویند یک روزی خواهد آمد که همه چیز درست خواهد شد و شما از آن مدینه فاضله بهرهمند خواهید شد.
در حال حاضر اگر دولت پرچم را بالا نگه داشته است به دلیل حفظ نظامشان است مانند ما که نظام داریم آنها هم نظام دارند و تلاش میکنند نظامشان را نگه دارند البته با این تفاوت که به هر حال یکسری کارهای خوبی انجام دادهاند یعنی واقعاً قطار پرسرعت را راه انداختهاند به لحاظ اقتصادی یک تغییراتی را ایجاد کردهاند و واقعا تولید کردهاند و صادرات داشتند و زندگی خیلی از مردم را تغییر دادهاند اگرچه از تولید فرزندان خیلی زیاد، اگرچه به قیمت سلب حق طبیعی خیلی از خانوادههای دیگر برای داشتن یک فرزند دیگر اما به هر حال این کارها را انجام دادهاند.
ـ بنابراین الآن کمونیسم را ما آنجا نمیتوانیم ببینیم؟
کمونیست آن شاخصههای اصلیاش که مائو آمد و گفت دین نباید باشد، کارخانهدار نباشد نه اصلاً اینگونه نیست. آنجا مسجد وجود دارد، آخوند وجود دارد، کارخانهدار وجود دارد، کارخانهداری که ۱۰۰ خانه و ماشین دارد، هست. یعنی نامش وجود دارد ولی خودش وجود ندارد.
ـ کشور ما به فرزندآوری تاکید میکند و حضرت آقا هم اشاره کردهاند اما علاقه کم است و یکی از اصلیترین دلایلش را هم مشکلات اقتصادی عنوان میکنند در چین برعکس است فرد میخواهد بیشتر از یک فرزند که حق قانونیاش است فرزند داشته باشد دلیلش چیست؟ معیشتی است یا خیر؟
جامعه چین یک جامعه سنتی است فردی که صاحب فرزند دختر میشود مادرشوهرش به او فشار میآورد که پسر بیاورد، رابطه مادرشوهر از اینجا تعریف میشود و اصلاً زندگی خانوادگی اگر به لحاظ تاریخی بخواهیم نگاه کنیم بخش زیادی از آن از چین شروع شده است و شکل گرفته و به جوامع دیگر سرایت کرده است مانند مردسالاری، روابط بین تک تک افراد خانواده، ما در ایران در خانواده میگوییم برادر، لذا برادر کوچکتر و بزرگتر فرقی ندارد اما در چین برادر بزرگتر یک اسمی دارد، برادر کوچکتر هم اسم دیگری دارد، عموی کوچکتر یک اسمی دارد و عموی بزرگتر هم اسم دیگری دارد یعنی روابط آنجا تعریف میشود و آنجا معنا میشود اگرچه الان یک فرزند دارند که دایی و عمه و عمو همه دارد از بین میرود.
بله جامعه سنتی است و خیلی از خانوادهها بچههایشان را اگر دختر باشد سقط میکنند که فقط پسر داشته باشند مانند جامعه سنتی ایران. به هر حال خیلی از خانوادهها دوست دارند که یک پسر و دختر داشته باشند.
ـ یعنی پسر آنجا ارزش دارد؟
بله مانند ایران، چین هم جامعه سنتیای است.
ـ شما چند فرزند دارید؟
من دو دختر دارم آنجا اقلیتهای قومی در حد ۲- ۳ فرزند، محدودیت فرزندآوری ندارند فقط برای خَنها که این۲۰- ۳۰ سال که این قانون به وجود آمده است اصلاحیه خورده است و در مناطقی که جمعیت به سمت پیری میرود اشکال ندارد، یا برای روستائیان اشکالی ندارد و بعد گفتند اگر زن و شوهر تک فرزند هستند یک فرزند اشکال ندارد و اخیراً هم یک راهی باز شده است که فرزند دوم هم اشکالی نداشته باشد و مرتب اصلاحیه ایجاد شده که یکسری از این فشارها کنترل شود.
جامعه چین یک جامعه سنتی است و خیلی از خانوادهها بچههایشان را اگر دختر باشد سقط میکنند که فقط پسر داشته باشند مانند جامعه سنتی ایران. به هر حال خیلی از خانوادهها دوست دارند که یک پسر و یک دختر داشته باشند
ـ بچه دوم شما که چین به دنیا آمد برای رفتن به مدرسه و زبان فارسی به مشکل برنخورد؟ مدرسه زبان فارسی آنجا داریم؟
کلاس فارسی در پکن داریم که جمعیت زیادی از ایرانیان آنجا هستند شهری که ما هستیم ۷- ۸ نفر ایرانی آنجا هستند ما در خانه کلاً فارسی صحبت میکنیم و فرهنگ کلاً ایرانی، اسلامی و مذهبی است و سعی کردیم در خانه با او کار کنیم و تابستانها میآییم ایران و یکی دو بار برای او معلم گرفتهایم و در خانه فارسی میخواند اما به هر حال چون مدت زیادی آنجا هستند به صورت اتوماتیک شروع میکنند به چینی حرف زدن و وقتی هر دو با هم صحبت میکنند چینی راحتتر حرف میزنند که ما الان احساس خطر کردهایم و سعی میکنیم آنها را به سمت فارسی بکشانیم.
ـ برنامه شما چیست میخواهید چین بمانید؟
ماندن من در چین برای این است که چین را خیلی خوب بشناسم. خیلی از افراد بودند که آمدند چین و نشده که به سمت و سوی اقتصاد و بازرگانی نروند. فضای کار و پژوهش بسیار است. البته من هم به هنگام نیاز مالی همراه بازرگانان برای ترجمه رفتهام و برای آنها ترجمه میکردم ولی بعد از اینکه رفتم دانشگاه برای تدریس، احساس کردم ترجمه کردن مناسب نیست. البته کار کردن عیب نیست الان هم اگر کسی پروژهای از طریق ایمیل بفرستد ترجمه میکنم و هزینهاش را هم دریافت میکنم. کار که عیب نیست.
الان سرمایهگذاری کردهام، بچههای من که زبان چینی خواندهاند مانند زبان مادریشان چینی صحبت میکنند و زبان فارسی هم یاد گرفتهاند و من فکر میکنم سرمایه بزرگی است، اگر بتوانیم آن را پرورش بدهیم -گرچه در این دنیای به این بزرگی خیلی ناچیز است- ولی در حد خودم فکر میکنم اگر این دو بچه خوب تربیت و راهبری شوند، خیلی میتوانند مفید باشند.
من هم دوست دارم بمانم بیشتر با نگاه شناخت و تصحیح باورهای اشتباهی که نسبت به باورهای دو طرف وجود دارد، آشنا شوم.
ـ کتاب پاره ناشناخته جهان اسلام چند صفحه است و قرار است چه زمانی چاپ شود؟
۱۰۰ صفحه برگه A4 است بعد از آن من کلی مطلب آموختم ولی در آن کتاب نیاوردم چون واقعاً آن کتاب سفرنامه است و بکر است و رفتم هر چیزی را که دیدهام و برایم جالب بود همان را نوشتهام. چون وقتی شما در چین زندگی میکنید ۶- ۷ سال بمانید برای شما عادی میشود.
چند وقت پیش بچههای دانشگاه امام صادق(ع) آمدند چین یک کتابی به نام «تاریخ اسلام در چین» که حدود ۵ سال پیش نوشتم گفتند خیلی خوب است. البته من فکر میکردم علاقهای وجود ندارد اما آقای دکتر حسینی یا آقای دکتر جعفری که در دانشگاه امام صادق هستند یک روح امیدی در ما زنده کردند که این کتاب مفید است و بدهید ما آن را منتشر کنیم.
ـ با سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ارتباط نداشتید؟
نه تا حالا ارتباطی نداشتهام.
ـ مثلاً سفارش ترجمهای به شما بدهند؟
بنده با رایزن فرهنگی در ارتباط هستم . مثلا دوستم آقای دکتر عادلخانی، دانشگاه ما منابع نیاز داشته باشد آنها میفرستند حمایت میکنند، اگر ترجمه ای کاری باشد انجام می دهیم. یعنی اینطور نیست من بیگانه باشم و خیلی علاقه دارم با ایرانیهایی که در چین هستند در حد امکان رفتوآمد و گفتوگو داشته باشم.
منبع: فارس