تاریخ انتشار :

ابوطالب عموی پیامبر

نقدو بررسی ایمان ابوطالب از منظر مستشرقین

بر اساس فرازی از زیارت وارث که آمده است؛«اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره» از منظر فقه تشیع، حضرات معصومین (ع) از نظر پدر و مادر در تمام زمان ها در اصلاب و ارحام پاک بوده اند.

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) شخصیت و نقش و جایگاه امیرالمومنین علی(ع) در شکوه و عظمت اسلام  تا آنجایی است که هیچ مورخ و صاحب نظری نتوانسته آن را کتمان کند. روشن بودن ابعاد شخصیتی، سیره و حکومت حضرت علی(ع) باعث شده تا گروهی از صاحبان فرق متعصب و به پیروی از آنها برخی از محققین غربی و باصطلاح مستشرقین در نیای حضرت بخصوص پدر بزرگوارش حضرت ابوطالب شک و شبهه ایجاد کنند که از جمله این مسائل ایجاد تردید در ایمان و اسلام حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب است. نوشتار پیش روی، به مناسبت سالروز وفات حضرت ابوطالب(ع)، ضمن محور قرار دادن این موضوع برای روشنگری به نقد و بررسی آرای برخی از مستشرقین در خصوص حضرت ابوطالب می پردازد.

ایمان ابوطالب در آثار مستشرقان:

ادوارد گیبون انگلیسی(۱۷۹۴ -۱۷۳۷ ) در فصل ۵۰ کتاب خود تحت عنوان«نزول و سقوط امپرطواری روم» می نویسد:ابوطالب، شریف ترین عموهایش، چه در وطن و چه بیرون، چه در جنگ و چه در صلح، همواره راهنما و محافظ او [حضرت رسول(ص)] بوده است.[۱]  نویسنده در چند صفحه بعد می گوید؛ «حضرت ابوطالب به مردم گفت که به سخنان پیامبر اهمیت ندهند و همچنان بت های لات و عزی را بپرستند». گیبون در جایی دیگر می نویسد: در عین حال «فرزند عبدالله آن چنان محبوب رئیس مسن قبیله قریش بود که وی(ابوطالب) تا آخر، از برادرزاده اش در برابر حسادت ورزی های قریشیان که به فضائل بنی هاشم رشک می بردند، سرسختانه حمایت می کرد. همان گونه که مشاهده می شود، گیبون هیچ اشاره ای به ایمان ابوطالب ندارد و گویا دلیل و توجیه وی از حمایت ابوطالب نسبت به رسول خدا(ص) را قرابت ها و نسبت های خانوادگی می بیند و انگیزه های دینی را تاثیرگذار نمی داند.

حال باید از آنها پرسید،مگر ابولهب ارتباط نزدیک نسبى با پیامبر(ص) نداشت؟ مگر ابولهب، عموى پیامبر نبود؟ چرا او بر اساس رابطه نسبى، برادرزاده خویش را یارى نکرد؟ نه تنها یارى نکرد، بلکه مانند مشرکان دیگر و بدتر از آنان، در صدد آزار و شکنجه پیامبر برآمد و موضع خصمانه در برابر دین توحیدى اتخاذ کرد و در برابر رسول خدا با تمام توان ایستاد، تا جایى که کلمات عقاب‏آمیزى از سوى خدا در باره او و همسرش نازل شد.

تامس کارلایل مورخ انگلیسی و نویسنده کتاب«درباره قهرمانان، قهرمان پرستی و عنصر قهرمانی در تاریخ» که در سال ۱۸۴۱ با موضوع پیامبر منتشر شده، مباحثی درباره حضرت ابوطالب دارد. از منظر وی« علی بن ابی طالب(ع) نخستین شخصیتی بود که در مجلسی که پیامبر (ص)ترتیب داد، از وی آشکارا حمایت کرد. وی تصریح می کند که پیامبر اکرم(ص) هرگز از دعوت و رسالت خویش عقب نشینی نکرد و البته جناب ابوطالب به آنانی که از مکه اسلام اورده بودند، پیشنهاد کرد که برای در امان ماندن از دسایس قریش به حبشه بروند.[۲] آنچه از کلام کارلایل بر میاد این است که در بیانش بر تقدم فضل امیرالمومنین(ع) بر ابوطالب اشاره می کند و در ادامه از حمایت های ابوطالب سخن می راند، با این حال در بیان او نیز هیچ اشاره ای به ایمان و اسلام ابوطالب دیده نمی شود. اشتباه فاحش او در این است که هجرت برخی از مسلمانان به حبشه را به خواست و دستور ابوطالب می داند، در حالی که بر اساس گزارش های متقن این هجرت بر اساس خواست و دستور شخص پیامبر اکرم(ص) بوده است.

تامس پاتریک هیوز که فرهنگ اصطلاحات اسلامی او در محافل غربی بسیار پرکابرد و مورد استفاده است درباره ایمان ابوطالب می نویسد: ابوطالب ایمان نیاورد اما مدت چهل سال دوست صمیمی و حامی وی بود.[۳] ریونلد نیکولسن در کتاب خود تحت عنوان تاریخ ادبی اعراب از نقش مدافع ابوطالب نسبت به پیامبر(ص) سخن می گوید.[۴]  سرتامس آرنولد در کتابش تحت عنوان تبلیغ اسلام می گوید: وقتی جناب ابوطالب استقامت و اصرار حضرت رسول اکرم(ص) را دید، اظهار داشت که به خدا قسم هرگز تو را به دشمنانت واگذار نخواهم کرد.[۵]او نیز درباره ایمان ابوطالب سخنی نمی گوید.

از دیگر مستشرقان که در دشمنی با اسلام معروف هستند؛ نظیر هنری لامنس عرب شناس اسلام ستیز و کشیش بلژیکی در کتابش با عنوان اعتقادات و نهادهای اسلامی[۶]، ونسینک در کتاب عقاید مسلمین؛پیدایش تطور تاریخی، دوایت دونالدسن در کتاب دین شیعه: تاریخچه اسلام در ایران و عراق[۷] و برخی دیگر از منابع مغرض غربی، نسبت های ناروای در حق اسلام، رسول خدا(ص) و کسانی چون ابوطالب بیان می دارند.  همچنین، ویل دورانت در جلد چهارم تاریخ و تمدن و ویلیام مونتگمری وات اسلام شناس مشهور بریتانی نیز به ایمان ابوطالب اشاره نمی کنند ولی از حمایت های حضرت ابوطالب سخن می گویند.

نقد و بررسی:

از بررسی مباحث فوق که بیشتر آنها با نگاهی مدخل وار به زندگی حضرت ابوطالب پرداخته اند، به دست می آید که دیدگاه های غالب مستشرقان درباره حضرت ابوطالب تقریبا ثابت بوده است. همگی آنها اتفاق نظر دارند که آن جناب از حامیان بزرگ پیامبر اسلام(ص) بودند و دیگر این که به گفته خودشان آن حضرت هرگز دین اسلام را نپذیرفتند. میان آنچه مستشرقان گفته اند و آنچه شیعیان بدان اعتقاد دارند، محل نزاع همان بحث اسلام آوردن جناب ابوطالب می باشد که علت حمایت آن جناب از پیامبر(ص) را روشن می سازد یعنی تمایز میان انگیزه دینی با انگیزه خانوادگی یا قبیلگی. یعنی حمایت ابوطالب از پیامبر اسلام(ص) در وهله اول با انگیزه دینی و حمایت از رسول خدا(ص) می باشد نه آنچه که برخی از غربی تحت عناوین نژادی و یا قبیلگی مطرح می سازند.

ایمان ابوطالب از منظر علمای شیعه:

در نقد نظرات فوق باید گفت، در باره ایمان حضرت ابوطالب کتابهاى مستقلى نوشته شده و علماى بزرگ عامه و خاصه نیز این موضوع را مورد توجه قرار داده، و به طور مبسوط از آن بحث نموده‏اند و بدون اغراق صدها حدیث و نظرهاى مثبت در ایمان آن حضرت در منابع اسلامى ثبت و ضبط است؛ چنان که علامه مجلسى(ره) بیش از یکصد و پانزده صفحه، و با بیان هشتاد و پنج حدیث در این مورد، این مسئله مسلّم تاریخى را مورد امعان‏نظر قرار داده، و دیدگاه‏ها و منابع بزرگ اهل سنت را نیز نقل نموده است.[۸]  همچنین صاحب الغدیر در جلد هفتم و هشتم کتابش، صدها حدیث را از منابع معتبر (شیعه و سنى)، همراه با اعترافات محققین و مورخین آنان نقل نموده، و در بیش از یکصد و ده صفحه به تحقیق این مطالب پرداخته است و با آن آگاهى و اشراف محققانه خود، از شخصیت مظلوم تاریخ، ابوطالب، دفاع نموده است.[۹]

ایمان ابوطالب از منظر علمای اهل سنت:

 از سوی دیگر، علما و اندیشمندان و محققان اهل «سنت» نیز کم و بیش و به طور پراکنده در کتابهاى خود به ایمان حضرت «ابوطالب» اشاره نموده اند. در این میان، ابن ابى الحدید، بیش از دیگران به این موضوع پرداخته و احادیثی را مطرح ساخته است. ابن ابى‏الحدید معتزلى مى‏گوید: با اسناد بسیارى، برخى از عباس بن عبدالمطلب و بعضى از ابوبکر بن ابى قحافه، نقل کرده‏اند که: ابوطالب رحلت نکرد، مگر این که گفت: «لا اله الا الله، محمد (ص) رسول الله»[۱۰]

اشعار ابوطالب گواه وحدانیت:

بعد دیگر موضوع، اشعار و سروده‏هاى حضرت ابوطالب است که، کاملا بر ایمان و اخلاصش گواهى مى‏دهد که به قسمتى از آنها مى‏پردازیم: «اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد(ص) بسان موسى و عیسى، پیامبر، و بسان آنها راهنما است و هر فردى از پیامبران به امر پروردگار، منصب هدایت را به عهده مى‏گیرد؛ شما اوصاف او را در کتابهاى آسمانى با کمال درستى مى‏خوانید، و این گفتار صحیح است و رجم به غیب نیست … ».[۱۱]

ایمان ابوطالب در کلام معصومین:

امام مهمتر از همه اینها، کلام و سیره معصومین نسبت به حضرت ابوطالب می باشد که امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع) بر ایمان پدر بزرگوار خود تاکید می کنند، و ابوطالب همواره از سوی رسول خدا(ص) با عظمت یاد می شوند. از امام باقر(ع) درباره ایمان ابوطالب سؤال شد، حضرت فرمود: «اگر ایمان ابوطالب در کفه ترازویى قرار گیرد و ایمان این خَلْق در کفه دیگر نهاده شود، ایمان او برتر خواهد بود»[۱۲].  همچنین  امام صادق(ع) فرمود: هنگامى که مادر امیرالمؤمنین، على (ع)، تولد رسول خدا را به همسرش ابوطالب مژده داد، او نیز متقابلا فرمود: من هم به تو مژده مى‏دهم که بعد از سى سال دیگر تو همانند او را که فقط پیامبر نخواهد بود، به دنیا مى‏آورى.

در حدیث دیگرى آمده: «تتعجبین من هذا انک تحبلین و تلدین بوصیّه و وزیره»؛ یعنى تو نیز «وصى» و «وزیر» او را به دنیا مى‏آوری.[۱۳] از این روایات استفاده مى‏شود که حضرت ابوطالب پیش از تولد رسول خدا به رسالت وى ایمان داشته است و از فاصله زمانى او با وصیش باخبر بوده، و بدین‏گونه امامت فرزندش را نیز تأیید نموده است.

در کنار ادله های فوق می توان نگاه اعتقادی تشیع را نیز در این خصوص مطرح ساخت. بر اساس فرازی از زیارت وارث که آمده است؛«اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره» از منظر فقه تشیع، حضرات معصومین (ع) از نظر پدر و مادر در تمام زمان‏ها در«اصلاب‏»و«ارحام‏»پاک بوده ‏اند،یعنى ابا و اجداد ائمه معصومین همواره در مسیر توحیدی و بر آیین ابراهیم و اسماعیل بوده اند و از طرف پدر و مادر ههیشه پاک و مطهر هستند. بر این اساس، علی بن ابیطالب(ع) از جهت پدر و مادر تا حضرت‏«عبد المطلب‏»با پیامبر خدا در یک شاخه قرار گرفته‏ اند، از این رو، همه امتیازاتى را که رسول خدا ص(ص)  به لحاظ نسب داراست، «على (ع)نیز دارا مى‏باشد، بنابراین ، عبد الله‏» و ابوطالب هر دو از فرزندان عبدالمطلب هستند که به ترتیب پدران رسول خدا و امیر مؤمنان مى‏باشند از یک پدر و مادر به دنیا آمده‏اند،و در فضائل‏«وراثتى‏»یکسان مى‏باشند.

مستشرقین و گزینشی عمل کردن:

حال سوال دیگری مطرح می شود و ان اینکه چرا بحث ایمان حضرت ابوطالب در منابع غربی و نگاه مستشرقان بازتاب نیافته است؟ در خصوص این مسئله می توان چند موضوع را مطرح ساخت اول نکته:ضعف منابع اولیه اسلام  است که در دسترس غربی ها بوده است. جامعیت نداشتن منابع اسلامی در دسترس محققین غربی باعث شده تا انها در خصوص مسائل مختلف تاریخ اسلام قضاوت های ناقص و گاها اشتباه داشته باشند.

این در حالی است که غربی ها تا قرن ۱۶ میلادی و شکل گیری دولت صفوی در ایران شناختی از مکتب تشیع به معنای واقعی نداشتند و اگر کسانی هم قبل از این تاریخ اگاهی به تشیع داشتند مراد تشیع اسماعیلی بوده است.در چنین شرایطی تکیه مورخان غربی بر منابع سنی و در موضوع فرق که معمولا منابع سنی نگاه متعصبانه دارند، منبع طلاعاتی مستشرقان بوده است. یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار در این خصوص، گزینشی عمل کردن مستشرقان در موضوعات مختلف است. که در خصوص ابوطالب نیز این رویه را پیش گرفتند و یا در مثال دیگر، در حالی که موضوع عاشورا یک امر و اتفاقی بسیار مشهور است، ولی مستشرقان چندان به جایگاه حضرت عباس(ع)، حضرت علی اکبر(ع) و یا ابعاد مختلف شخصیتی حربن یزید ریاحی و آن انقلاب درونیش که منجر به پیوستن در سپاه امام شد، نپرداختند.

پی نوشت ها:

[۱] -Edward Gibbon, the decline and fall of the Roman Empire (1776-1787; 2 vols., Chicago, 1952), vol.2, ch.50, p.228.
 
[۲] -Thomas Carlyle, on Heroes, Hero-worship, and the Heroic in History (London, 1841), Lecture 2: the Hero as Prophet, Mahomet: Islam, pp. 9-10. (from the Gutenberg.com).
 
[۳] -Thomas Patrick Hughes, Dictionary of Islam (London, 1885; New Delhi, 1999), s.v. Abu Talib.
 
[۴] -Reynold A. Nicholson, A Literary History of the Arabs (1907; Cambridge, 1930), P.148.
 
[۵] -Thomas W.Arnold, The Preaching of Islam, 2 nd ed. (Londan, 1913), p.14.
 
[۶] -H. Lammens, Islam: Beliefs and Institutions (1929; New Delhi; 1979), p.25.
 
[۷] -Dwight M. Donaldson, The Shiite Religion: A History of Islam in Persia and IraqIrak [ ] (London, 1933), P. 15, N. 2
 
[۸] – بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۱۸۳ – ۶۸
 
[۹] – الغدیر جلد۷ از صفحه ۳۳۱ تا ۴۱۳ پایان کتاب و همچنین در جلد ۸ از صفحه‏۱ تا ۳۱
 
[۱۰] – سیره صحیح پیامبر اسلام، ج‏۲، ص ۲۱۱، از معتزلى، شرح المنهج، ج ۱۴، ص ۷۱
 
[۱۱] -مجمع البیان، ج‏۷، ص ۳۷؛ الحجه، ص ۵۶ – ۵۷، سیره ابن هشام، ج ۱،ص ۳۵۳ – ۳۵۲ ؛مستدرک حاکم، ج‏۲، ص ۶۲۳
 
[۱۲] – الدّرجات الرّفیعه، ص ۴۹
 
[۱۳] – بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۷۷،ح ۱۴؛ اصول کافى، ج ۱،ص ۴۵۲ ،ح ۱ و ۳
منبع: فرهنگ نیوز

 

اشتراک گذاری :


  1. محمّد امین گفت:

    همه بندگانیم و ایزد یکیست
    پرستش جز او را سزاوار نیست
    ز روز گذر کردن اندیشه کن
    پرستیدن دادگر پیشه کن
    به نیکی گرای و میآزار کَس
    ره رستگاری همین است و بس
    به گفتار پیغمبرت راه جوی
    دل از تیرگی ها بدین آب شوی
    درست این سخن قول پیغمبرست
    که من شهر علمم علی ام در است
    اگر چشم داری به دیگر سرای
    به نزد نبی و علی گیر جای
    برین زاده ام و برین بگذرم
    چنان دان که خاک پی حیدرم
    دلت گر به راه خطا مایلست
    تو را دشمن اندر جهان خود دلست
    هر آنکس که در جانش بُغض علیست
    ازو زارتر در جهان زار کیست؟
    جز از بی پدر(زناء زاده)نیست دشمنش
    که یزدان به آتش بسوزد تنش
    ((حکیم فردوسی))
    …سلام و درود بر مومن عظیم الشأن ابوطالب پدر پاک امیرمومنان علی ابن ابیطالب(سلام الله علیه)…

آخرین اخبار