تاریخ انتشار :

عبداللهی الناصر

رهبر شیعیان کنیا از تشیع خود می گوید

در سال ۱۹۸۰ به صورت رسمی تشیع خود را اعلام کردم و بسیاری از فامیل و دیگر مسلمانان بویژه جوانان گرایش پیدا کردند. مناظرات زیادی با وهابی ها داشتم که نتایج خوبی به همراه داشت و موجب سرافکندگی آنان می گردید

 به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان)  انقلاب اسلامی که در ایران رخ داد، نام امام خمینی در همه جا نقل مجالس بود و نور انقلاب در همه جا درخشید. نشریات و مجلات نیز مطالبی را منتشر می کردند. بسیاری از مسلمانان فهمیدند که اسلام واقعی همان چیزی است که امام خمینی می گوید. آنها از امام خوششان می آمد نه به خاطر این که شیعه بود، نه، بلکه به دلیل این که یک مسلمان واقعی بود. وهابی ها به مشکل بزرگی برخورده بودند. می گفتند خمینی بت پرست است. اهل مطالعه و تحقیق تعجب کردند و بیشتر کنجکاو شدند که واقعا امام چه اعتقاداتی دارد. آنها کتاب های اعتقادی را می خواندند که ببینند کفر امام خمینی در کجاست. در نتیجه دیدند که اسلام واقعی همین است که امام می گوید. بسیاری از مسلمانان آفریقائی توسط خود وهابی ها شیعه شدند نه فعالیت شیعیان. تشیع را امام با گفتار و رفتار خود تبلیغ کرد.  بزرگترین اسلحه وهابی ها این بود که می گفتند شیعیان به اسم تقیه دروغ می گویند، ولی وقتی اهل تحقیق مطالعه کردند دیدند خود آنها دروغ می گویند. موجی به وجود آمد و بسیاری از مردم حتی علمای سنی به مکتب اهل بیت(ع) گرایش پیدا کردند. وهابی ها به وحشت افتادند…

 او سپس در باره شیعه شدنش سخن گفت که چگونه لطف الهی شامل حالش شده است. می گفت: من از ذکر اینهمه فضائل برای حضرت امیر علیه السلام تعجب می کردم که چگونه خلیفه اول نشد. هنوز فرق شیعه و سنی را نمی دانستم. استادی داشتم به اسم محمد الغزالی که از او پرسیدم. وقتی حرص مرا در یافتن واقعیت دید کتابی به من داد به اسم الغدیر. وقتی که آن را مطالعه کردم گویا که کلید حل مشکلات را پیدا کردم. استادم متوجه شد و گفت تو شیعه شده ای ولی بروز نده، چرا که جوان هستی. اگر درگیر این مسائل شوی، تو را از بین می برند. تا این که در روز حسین دی( روز اربعین) که بسیاری از مردم ازدحام می کنند و به عزاداری می پردازند.) از طرف آنها برای سخنرانی دعوت شدم و پذیرفتم. استادم وقتی متوجه شد دستانش را محکم به هم زد و گفت اشتباه کردی. حال که قول دادی اشکالی ندارد ولی متن سخنرانیت را من تهیه می کنم. یک ساعت قبل از سخنرانی پیش استادم رفتم و به من آموخت که چگونه سخن بگویم. طبق توصیه استاد سخن گفتم و از محفل بیرون رفتم. دشمنان که مترصد بودند تا آشوبی به پا کنند، گفتند که او چیزی نگفت. انتظار داشتند از مسائل اختلافی  سخن بگویم تا دستاویزی پیدا کنند و هجمه خود را آغاز کنند. استادم به من گفت صبر داشته باش، عجله نکن زمانی فرا برسد که طرفداران زیادی پیدا کنی.

مردم هم می دانستند که ما شیعه شده ایم ولی تقیه می کردیم تا این که انقلاب در ایران پیروز شد و شکل قضیه به کلی به نفع تشیع تغییر کرد. قبل از این جریانات من در نوشتن قانون اساسی کنیا نیز نقشی داشتم و با رای مردم به پارلمان راه یافتم. در سال ۱۹۸۰ به صورت رسمی تشیع خود را اعلام کردم و بسیاری از فامیل و دیگر مسلمانان بویژه جوانان گرایش پیدا کردند. مناظرات زیادی با وهابی ها داشتم که نتایج خوبی به همراه داشت و موجب سرافکندگی آنان می گردید. الان هم وهابی ها قطعاتی از نوارهای ویدیو یا سی دی­های مرا انتخاب می کنند و به تحلیل و نقد آن می پردازند. ۴۰۰ کاست ویدئویی و ۲۵۰۰ سی دی صوتی به زبان سواحیلی و انگلیسی دارم که به برملا کردن چهره واقعی وهابیت می پردازد و در تمام شرق آفریقا پخش شده است. آنها می پرسند چرا یک وقتی مسلمانان کتاب های سید قطب و ابوالاعلی المودودی را مطالعه می کردند ولی حالا کتاب های شهید مطهری و بهشتی را می خوانند. آقای عبداللهی الناصر در ضمن سخنانش از مسئولین نیز گلایه داشت می گفت ما به خاطر عدم برنامه صحیح از تمام ظرفیت هایمان استفاده بهینه نمی کنیم. فقط از عملکرد مرحوم طالبی بیدهندی رایزن فرهنگی که در حادثه رانندگی در کنیا فوت کرد، راضی بود و تعریف می کرد. می گفت مثلا در زمینه نشر مشکل داریم، پس از کلی مشکلات اجازه نشر می گیریم و فقط سه هزار نسخه چاپ می شود در حالی که حدود ۲۰۰ میلون نفر در شرق آفریقا به زبان سواحیلی تکلم می کنند.

 

منبع:http://shiafrica.blogfa.com/

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار