تاریخ انتشار :

سبک زندگی اسلامی

مصاحبه قدیری ابیانه با نویسنده ایتالیایی کتاب ۸۰ متر رمز و راز در مورد شهید ادواردو

ادواردو در ایران به یک الگو تبدیل شده است. کسی که به خاطر اعتقاداتش از آن همه ثروت افسانه ای گذشت و جانش را هم بر سر آن گذاشت، اما حاضر نشد دست از عقیده خود بردارد.

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )

۱ـ کجا هستید و به چه مشغولید؟ چکار می‌کنید؟
به نام خدا
مدتی است که از ماموریتم به عنوان سفیر جمهوری اسلامی ایران در مکزیک، گوآتمالا و بلیز به پایان رسیده است و به کشورم بازگشته‌ام.


۲ـ چگونه چطور با ادواردو آشنا شدید ؟ می‌توانید در این مورد شناخت خودتان را شرح دهید.
من در آپریل سال ۱۹۸۰ با او آشنا شدم و نحوه آشنایی هم اینگونه بود که او یک روز یکشنبه به دیدار من در اقامگاهم در رم آمد.
ماجرا از این قرار بود که یکشنبه هفته قبل مناظره تلویزیونی اینجانب با نمایندگانی از آمریکا و عراق را در شبکه ۲ تلویزیون داشتم که او آن را مشاهده کرده بود.در این مناظره من مصاحبه خود را اینگونه آغاز کردم “به ‌نام خداوند بخشنده و مهربان و بنام خداوند قوی تر از ناوهای آمریکا.”ادواردو یکشبه هفته بعد به منزل من (رزیدانتس سفارت) که من در آنجا زندگی می کردم مراجعه کرد و گفته بود که می‌خواهد با قدیری صحبت کند. او با یک موتورسیکلت مستهلک آمده بود و خود را به دربان معرفی نکرده بود.دربان به من می‌گوید یک جوان ایتالیایی می خواهد با شما ملاقات کند.آن روز یکشنبه بود و من که حتی شنبه‌ها کار می‌کردم گفتم به او بگویید فردا بیاید سفارت تا با هم ملاقات کنیم.
ادواردو به او پاسخ داد بود که به قدیری بگوئید “خدا هر در بسته‌ای را می‌گشاید”. من هم گفتم در را بازکنید تا داخل بیاید و خودم به دیدن او رفتم.او خود را ادواردو آنیلی معرفی کرد. من تنها نامی که آنیلی شنیده بودم نام پدر او بود و از فرزندان و بستگان او خبر نداشتم. بدون اینکه انتظار پاسخ مثبت از او داشته باشم پرسیدم با آنیلی های معروف رابطه‌ای دارد؟
گفت بله من پسر او هستم. پرسیدم اگر پسر او هستید چرا با این موتور مستعمل آمده‌اید. گفت این موتور به دربان منزلمان تعلق دارد با آن آمدم تا شناسایی نشوم.
پرسیدم خوب حالا با من چکار دارید؟ گفت من مسلمان هستم. مصاحبه شما را دیدم و پسندیدم و آمده‌ام با شما دوست شوم و ارتباط داشته باشم.
از او پرسیدم چگونه و کی مسلمان شده است؟ وی گفت در سن ۲۰ سالگی یعنی حدود ۴ سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران وقتی در نیویورک دانشجو بود زمانی که در کتابخانه قدم میزد و به کتابها نگاه می کرد چشمش به قرآن می‌افتد و از سر کنجکاوی آن را ورق می‌زند و آیاتی را می‌خواند. او که با انجیل و تورات آشنا بود، احساس میکند که این آیات نمی‌تواند کلام بشر باشد. آن را قرض می‌گیرد و مطالعه می‌کند و بدون اینکه کسی او را به اسلام دعوت کند و یا با کسی مشورت کند تصمیم می‌گیرد مسلمان شود و به یک مرکز اسلامی می‌رود و مسلمان می‌شود. آنها نام هشام عزیز را برای او انتخاب می کنند بدون اینکه موقعیت او را بدانند. بعد از آشنایی با من و در دیداری که بعدها با آقای فخرالدین حجازی در تورینو انجام می شود نام مهدی به وی نهاده می‌شود. فخرالدین حجازی در آن زمان نماینده اول مجلس نمایندگان ایران (مجلس شورای اسلامی) بوده است. وی اخیرا فوت کرده است، ‌لیکن خاطرات خود از ادواردو را در فیلم مستند ادواردو که در مورد او پخش شد نقل کرده است.

ادواردو پس از چند جلسه آشنایی با من شیعه شد.
ممکن است عده‌ای بپرسند که ادواردو در اسلام و قرآن چه دید که مسلمان شد. سوال خوبی است. مثلاً ‌در قرآن آمده است: “نجات یک انسان مثل نجات هم بشریت است و کشتن یک انسان بیگناه مثل کشتن همه بشریت است”.

در غرب معمولاً ‌مردم نمی‌دانند که یک سوره از قرآن “مریم” نام دارد و سوره‌ای دیگر ” مائده ” که به شام آخر حضرت مسیح (ع) معروف است اشاره شده و تاکید گردیده که این غذا را طی معجزه‌ای خداوند از آسمان نازل کرد. در قرآن حتی آمده است خداوند از بهشت برای حضرت مریم (س) میوه‌های بهشتی می‌فرستاد.
اصلاً‌ قرآن معجزات بیشتری را برای مریم مقدس و حضرت عیسی (ع) و از جمله تولد وی بدون داشتن پدر و عروج وی به آسمان تایید کرده ولی وی را فرزند خدا و خدا را سه تا در یکی نمی‌داند و مراسم عجیبی مثل مراسم خداخوری (عشاء ربانی) ندارد.

مراسمی که در آن نان و شراب را به عنوان سمبل گوشت و خون حضرت مسیح (ع) که او را خدا می دانند می خورند. مسیح (ع) انسان است و پیامبری بزرگ با معجزاتی بیش از انجیل است. از نظر ما مسلمانان آنچه در انجیل آمده که از قول حضرت مسیح (ع) آمده که “من رابخورید، گوشت و خون مرا بخورید تا جاودان شوید. گوشت و خون من به واقع خوردنی است” تحریفی است که وارد انجیل شده است. من فکر می کنم این بخش را یهودیان به انجیل اضافه کرده اند تا او را غیر منطقی جلوه داد و تلاش خود برای به صلیب کشیدن او را منطقی جلوه دهند.و برای یافتن حقیقت موثر بود و چون صادقانه به دنبال حقیقت بود، حقانیت اسلام را کشف کرد.

ببینید ـ در غرب نه از مسلمانان شناخت خوبی وجود دارد و نه از یهودیان. در حالی که مسلمانان مسیح (ع) را دارای معجزات فراوان و مقدس و او را پیامبری بزرگ می‌شناسند و اصولاً ‌نمی‌شود کسی مسلمان باشد و به مریم مقدس (س) و مسیح (ع) و سایر پیامبران الهی اعتقاد نداشته باشد، یهودیان اعتقادی به تقدس مریم مقدس ندارند و آنها معتقدند که مریم شوهر داشت و به او خیانت کرد و مسیح هم فرزند نامشروع این خیانت است و گناه دیگر مریم (س) از نظر آنان این بوده که این خیانت بزرگ را معجزه‌ای بزرگ جلوه داده است ، لذا هر دو را مستحق مرگ می‌دانستند و به همان لحاظ سعی کردند مریم (س) را سنگسار و مسیح (ع) را به صلیب بکشند.
حالا شما قضاوت کنید کدامیک به مسیحیان نزدیکترند. مسلمانان یا یهودیان؟! به هر حال ادواردو نمی‌توانست هم مریم مقدس را خیانتکار و گناهکار بزرگ طبق نظر مادر یهودیش بداند و هم او را طبق اعتقادات پدرش مقدس بشمارد.

مسیحیان به گناه اولیه معتقدند که گناه آدم و هوا است که به همه ابناء بشر منتقل می شود و کشیشان با غسل تعمید این گاه را حذف کرده و راه بهشت را برای آن می گشایند. اسلام معتقد است همه بیگناه به دنیا می آیند و هر کس مسئول اعمال خود از زمان بلوغ است. گناهکار تلقی کردن نوزادان با عدالت خداوند در تضاد است. یا مثلا در اسلام خداوند قاضی روز جزا است و او به همه چیز دانا و شنوا است. لذا در اسلام اعتراف به گناهان نزد افراد وجود ندارد و هر فردی باید مستقیما از خداوند طلب بخشش کند و خدا بسیار بخشنده و مهربان است. در اسلام اعتراف به گناهان نزد دیگران و حتی نقل گناهان گناه است. مگر اینکه این اعتراف حق ضایع شد ه ای را بازگرداند. ادواردو اسلام را منطقی و دین حقیقی و الهی یافت.

شاید اگر والدین ادواردو هر دو مسیحی یا هر دو یهودی بودند به دنبال حقیقت نمی‌گشت، خیلی‌ها از من سوال می‌کنند که ادواردو در اسلام چه دید که اسلام را پذیرفت و تا پای جان به آن پایبند بود.

من اخیراً‌ کتابی نوشته ام تحت عنوان “این است اسلام” که به زبانهای اسپانیایی و انگلیسی منتشر شده است که در آن ضمنا به مقایسه اسلام و مسیحیت نیز پرداخته‌ام.

کتاب را برای مخاطب غربی که با اسلام آشناست به زبان ساده نوشته‌ام.مطالعه این کتاب و نیز قرآن می‌تواند به درک مطلب کمک کند. گتابی هم به فارسی نوشته ام تحت عنوان مسیحیت از واقعیت تا تحریف، که عمق عقاید مسیحیان را که معمولا از بیان آن در کشورهای اسلامی پرهیز می کنند نشان می دهد.به هر حال باید حقایق در مورد چگونگی به شهادت رسیدن او روشن شود.

برای این تحقیقات چند راهکار وجود دارد.ادواردو مسئول تهیه مستند چند قسمتی از طرف شبکه یک تلویزیون ایتالیا می شود و در این رابطه هم به چند کشور اسلامی و از جمله ایران سفر می کند و این برنامه ها از تلویزیون پخش می شود. در پی آخرین قسمت از مناظره ی او با حضور او و آقای ایگورمن (Igorman) که خبرنگار روزنامه لا استامپا بود برگزار و از همان شبکه پخش می شود. اگر بتوان آن مناظره ها را بدست آورد بسیار خوب خواهد بود، هرچند بعید نیست خانواده ادواردو آن فیلمها را از آرشیو شبکه یک خارج کرده باشند. به من اطلاع داده اند که خانواده ادواردو تمام ویدئوهای سفر وی به ایران را که قسمتهایی از آن در منزل شخصی ما برداشته شده بود را جمع آوری کردند تا هیچ اثری از ایران و اسلام نباشد. خوب است دنبال شود که چه بر سر این اسناد آمده است. او نوشته های زیادی داشت، از جمله رساله در مورد امام مهدی (عج) امام دوازدهم شیعیان و از نسل پیامبر بزرگ اسلام.خانواده وی با این اسناد چه کردند؟

 

۳ـ چه عناصری برای تایید بر به قتل رسیئدن ادواردو دارید؟
۳ـ امروز تردیدی نیست که ادواردو مسلمان بوده است. عکس‌ها و فیلم نماز خواندن وی به طریق اسلامی در صف اول نماز جمعه تهران به امامت آیت الله خامنه‌ای که امروز رهبر ایران است منتشر شده است و کسی نمی‌تواند مسلمان بودن او را انکار نماید.
او آنچنان اعتقادی به اسلام داشت که فشارهای خانواده و بستگان و تهدید به محروم کردن وی از آن ثروت افسانه‌ای هم نتوانست او را از اسلام جدا کند. در اسلام خود کشی به شدت منع شده است و لذا ادواردو اعتقادی به خودکشی نداشت.
او حتی حاضر نشد به توصیه دوستان مسلمان از جمله توصیه خود من تظاهر به کنار گذاشتن اسلام نماید تا فشارها و تهدیدات از او کم شود و ارثش به او برسد چه رسد به اینکه بخواهد خودکشی کند؟ او به شدت آرمان گرا بود و مایل بود اسلام را به مردم ایتالیا و اروپا بشناساند.
روزی که او از خانه بیرون آمد و به قتل رسید حتی به مستخدم منزل سفارش نوع غذا را هم داد.
دلایل دیگری را هم می‌توان مطرح ساخت. هیچ بررسی ای در مورد نحوه قتل او نکردند.
او را کالبد شکافی ننمودند. فوراً خودکوشی جلوه دادند. سانسور مطلقی در مورد مسلمانان بودن او یا حداقل طرح ادعای ایرانی‌ها در مورد مسلمان بودن و قتل او را شاهد بودیم.
دلایل دیگری را نیز می‌توان برشمرد.
طبیعتاً‌ وجود او مانعی برای تصاحب این ثروت عظیم توسط خواهرزاده‌های یهودی اداواردو بود. شما ببینید که اگر این ثروت عظیم به دست او که مسلمان بود می‌رسید چه اتفاقی می‌افتاد. یهودیان صهیونیست و به تبع آنها اسرائیل از مسلمانی او مطلع بودند و نمی‌‌خواستند چنین اتفاقی بیافتد.
بخصوص که بعد از قتل او مدیریت ثروت پدر به دست فرزندان یهودی‌زاده خواهرانش یعنی الکانها می‌افتاد.
ادواردو به دوستان مسلمانش آقای الکان همسر اول خواهرش را منشاء‌ خطر برای جان خود عنوان کرده بود،‌ منتهی تصور می‌کرد چتر حمایت پدر مانع آن می‌شود که در زمان حیات پدر او را به قتل برسانند. من خود با او صحبت کرده بودم و به او هم در مورد امکان قتلش هشدار داده بودم، ‌لیکن او ضمن تایید خطر جانی برای خود بویژه از سوی صهیونیستها و بالاخص با هماهنگی الکان یهودی (همسر خواهرش) معتقد بود این خطر پس از مرگ پدر جدی خواهد شد.
چه اتفاقی با قتل ادواردو و پدرش رخ داد؟. مدیریت و ثروت به الکان ها منتقل شد.
آنها با کمک مادر ادواردو که او هم یهودی بود عملاً خواهر ادواردو را که شوهر دوم او مسیحی بود فریب داده و جز مقدار ناچیزی ارث را به او ندادند و همه چیز در دست یهودیان الکان و به واسطه آنها در اختیار صهونیستها قرار گرفت.
آیا اینکه این ثروت عظیم به دست ادواردو مسلمان نیفتد و به دست یهودیان بیفتد انگیزه کمی برای قتل وی است؟
یک کودتای بزرگ اقتصادی سیاسی در ایتالیا اتفاق افتاد و این ثروت عظیم و نفوذ سیاسی آن که ناشی از این ثروت است در دست یهودیان قرار گرفت.
می‌دانیم که پسر عموی مسیحی ادواردو عملاً‌ جانشین ادواردو شده بود. ولی یهودیان تحمل اداره این ثروت عظیم بدست مسیحیان را هم نداشتند و توانستند با مرگ پسر عموی ادواردو که مسیحی بود و ادواردو که مسلمان بود، مدیریت و مالکیت این ثروت عظیم را بدست آورند.
من بر این باورم که حتی پسر عمو ادواردو را هم به قتل رساندند و او را مسموم کردند.
اسرائیل سم‌هایی دارد که می‌توانستند آن را راحت به خورد پسرعموی ادواردو بدهند، از همان نوعی که گفته می شود در غذای یاسر عرفات ریختند. سم‌های سرطان زا.
اجازه دهید بیشتر بگویم. می‌دانیم که یهودیان چقدر به مال علاقه دارند و ثروت اندوزی یکی از اهداف آنها است به نحوی که امروز اغلب بانکها و ثروت جهانی در دستان آنها است.
یکی از تاکتیکهایی که بکار می‌برند این است که برنامه‌ریزی می‌کنند تا زنان و مردان یهودی با مردان و زنان ثروتمند ازدواج کنند تا از این طریق یعنی از طریق ارث ثروت به فرزندانی برسد که پدر و یا مادر آنها یهودی است. این اتفاق را در ازدواج مادر ادواردو با پدرش و نیز الکان با خواهرش نیز مشاهده می کنیم. من این ازدواج ها را اتفاقی نمی‌دانم. یعنی معتقدم مادر ادواردو اصولاً‌ برای این هدف در مسیر آنیلی قرار گرفت تا به ازدواج بیانجامد. اما کار به اینجا ختم نمیشود. وقتی یک یهودی با یک ثروتمند ازدواج می‌کند مرحله دوم عملیات آغاز می شود و آن بروز مرگ و میر در خانواده به نحوی است که ثروت بیشتری در دست فردی از خانواده متمرکز گردد که همسر یهودی دارد و این هم اتفاقی است که در خانواده آنیلی ‌ها شاهد آن بودیم.
اگر خواهر ادواردو با دوز و کلک از ارث محروم و کنار زده نشد بود، معتقدم جان فرزندان او از همسر دومش در خطر قرار می گرفت، مگر اینکه آنها هم با یهودیان ازواج کنند.
جالب است از از لوکا کائتانی لواتلی (Luca Gaetani Lovatelli) هم در اینجا یاد شود.
او دوست ادواردو بود و با وی به ایران آمده و در ایران به دنبال صحبت با اینجانب مسلمان شیعه شده بود.
او را هم چند سال پیش به قتل رساندند در حالی که نسبت خودکشی به وی داده و جسدش زیر پل در شهر رم پیدا شد. فورا ‌گفتند خودکشی است، در حالی که خون او را روی پله‌های پل یافته بودند. اگر کسی از بالای پل خود را پرت کند یا پرت شود خونش روی راه‌پله‌های کنار پل نخواهد بود.
معلوم است که او را هم به قتل رسانده‌اند و جسدش را به زیر پل منتقل کرده‌اند.
لوکا فردی قوی بود و می‌توانست از خود دفاع کند.
در روزی که به قتل رسید خبری هم منتشر شد که یک آمریکایی با چاقو زخمی و در بیمارستانی در نزدیکی همان پل بستری شده بود. او می‌تواند جزء گروه ترور لوکا باشد که بر اثر مقاومت لوکا مجروح شده است. اگر بررسی شود احتمالاً‌ این آمریکایی صهیونیست و در خدمت اسرائیل باشد.
ولی آیا چنین بررسی‌هایی صورت خواهد گرفت؟ نفوذ صهیونیستها چنین اجازه‌ای را نخواهد داد.

۴ـ آیا جریان تهدیداتی که ادواردو در آخرین روزهای زندگیش دریافت کرد هستید؟ آیا معتمدی و شاهدانی از آن روزها هستند. آیا صحبت‌های ادواردو را شنیدید؟
بعید می دانم قاتلین او را تهدید کرده باشند. تهدید به قتل خود می تواند مانعی برای قتل باشد. من از تهدید به قتل بی اطلاعم اما او در گفتگو با من و سایر دوستان ایرانیش احتمال قتل خود توسط صهیونیستها و اعضای یهودی خانواده خود را زیاد می دانست. او به خود من گفت: اگر مرا بکشند نام قتل بر آن نخواهند گذاشت، بلکه آن را بیماری ، خودکشی و یا حادثه جلوه خواهند داد. مرگ پسر عموی او را بیماری و مرگ ادواردو و دوستش لوکا را خودکشی جلوه دادند. او، الکان همسر خواهرش را منشاء خطر برای جان خود می دانست. البته معتقد بود چتر حمایت پدر می تواند مانع قتل او شود. البته تا زمانی که پدرش زنده باشد. به او گفته بودند که چون تو مسلمان شده ای دچار بیماری روانی شده ای و باید بستری شوی. ادواردو را در مرکزی در شمال ایتالیا در یک مرکز روانی به زور بستری کرده بودند. جایی که همه افراد آن یهودی بودند. او نگران بود که با تزریق آمپول و یا به طریق دیگر مغز او را از کار بیندازند و بعد به عنوان کسی که ناتوانی مغزی دارد اداره امور او را به دیگران بسپارند. لذا از بیمارستان فرار کرده و به ایران آمده بود. می گفت که موارد مشابهی بوده که مثلاً برادری برای تصاحب ثروت خواهرش چنین بلایی را بر سر او آورده اند. او چند بار به ایران آمد و هر بار که می آمد او را می دیدم. جز اولین بار که زمانی بود که من در ایتالیا رایزن مطبوعاتی بودم، او در دیدار اول به دیدارامام خمینی (ره) آمده بود و امام هم پیشانی او را بوسیده بود و همان روز در صف اول نماز جمعه تهران شرکت کرده بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود بدون ذکر نام می نویسد که پسر رئیس فیات که مسلمان شده است با امام دیدار کرد. در این ملاقات رهبر فعلی کشور هم حضور داشت. جالب است که این خاطرات قبل از قتل ادواردو در ایران منتشر شده است. از آخرین سفرش به ایران دیگر با وی تماسی نداشتم تا زمان شهادتش. خوب است تاریخ سفرهای وی به ایران را از گذرنامه های وی استخراج و مشخص سازید.

۵ـ آیا یاد ادواردو آنیلی هنوز در ایران زنده است؟ چرا در سال‌های اخیر وقتی در ایتالیا موضوع منفجر شد ایرانی ‌ها که اولین کسانی بودند که موضوع را طرح کردند کم از او یاد کردند. به نظرم اینگونه بود؟ اینگونه است؟
بله یاد ادواردو در ایران زنده است و حتی خیلی ها مرا به عنوان اولین دوست ایرانی ادواردو می شناسند و به همین لحاظ نسبت به من محبت دارند. ادواردو در ایران به یک الگو تبدیل شده است. کسی که به خاطر اعتقاداتش از آن همه ثروت افسانه ای گذشت و جانش را هم بر سر آن گذاشت، اما حاضر نشد دست از عقیده خود بردارد. ادوارد در ایران و نه تنها در ایران بسیار محبوب و شناخته شده است. فیلم مستند ادواردو به زبانهای مختلف منتشر و از شبکه های برون مرزی ایران پخش و سی دی های آن هم بصورت زیاد پخش شده است. در چند شبکه خصوصی در کشورهای اسلامی نیز پخش شده است. ادواردو چهره ای محبوب بین بسیاری از مردم جهان اسلام است، بین آنها که آن فیلم را دیده اند. من هرساله محور مراسم ادواردو بوده ام . در چند سالی که در مکزیک سفیر و دور از ایران بودم این مراسم کمرنگ تر برگزار شد. لیکن برگزار شد. الان برخی انجمن های غیر دولتی بنام ادواردو نام گذاری شده اند و چند سایت اینترنتی به طور اختصاصی به او می پردازند .

دو ایرانی هم کتاب داستان در مورد وی نوشته اند که با استقبال فراوان از آن روبرو شده است.
البته ما معتقدیم که حقیقت را برای همیشه نمی توان پوشاند و اقدام شما در تحقیق و بررسی در این زمینه و انتشار کتابتان را در همین راستا ارزیابی می کنم و تشکر می نمایم. البته من از اینکه در دو سال اخیر در ایتالیا به این موضوع زیاد پرداخته باشند خبر ندارم، اگر اینطور باشد خوشحالم.
۱۵ نوامبر۲۰۱۰ (۲۴ آبان ۱۳۹۰) یازدهمین سالگرد شهادت اوست. امیدوارم مراسم سالگرد باشکوهی در این ارتباط برقرار شود.

۶ـ‌ آیا از رابطه سیاسی یا اقتصادی ادواردو با محیط‌های فلسطینی یا خاورمیانه‌ای اطلاع دارید؟
ادواردو تحت تحریم شدید خانواده بود و حتی گاهی پول تاکسی برای میهمانان خود نداشت. اما او به قضیه فلسطین خیلی توجه داشت. هربار که رژیم اسرائیل جنایتی علیه فلسطین مرتکب می شد، او شروع می کرد به مقامات ایتالیا و حتی سایر کشورها زنگ زده و از آنان می خواست که جلوی این کشتار را بگیرند. او خودش این را برایم تعریف کرد. من خودم به او گفتم باید احتیاط کند و از این نوع تماس ها در ارتباط با فلسطینی ها بکاهد، زیرا اینگونه تماس ها می تواند قتل او را جلو بیندازد. او قبول داشت که این اقدام دشمنان را ترغیب به قتل زود هنگام او خواهد کرد، لیکن می گفت نمی توانم در مقابل قتل عام فلسطینیان ساکت بنشینم و کاری نکنم تا خطری متوجه من نشود. وی دفاع از حقوق فلسطینی ها را وظیفه دینی، اسلامی و انسانی خود می دانست و به توصیه های من در این رابطه توجه ننمود.

۷ـ اضافه کنید آزادانه هر آنچه را مایلید؟
ادواردو و لوکا را به شهادت رساندند. جالب است برادر لوکا دوست صمیمی جان الکان نیز هست. سوال این است چرا آنچنان سانسور قوی ای در ایتالیا حاکم بوده که حاضر نبودند حقایق را حداقل در مورد مسلمان بودن او بنویسند؟ چرا رسانه های گروهی از چاپ عکس ادواردو در صف اول نماز جمعه و پخش فیلم نماز او در تهران خودداری کردند؟ چرا پرونده او را مختومه اعلام کردند و نگذاشتند در مورد این ماجرا بررسی شود؟ در ایتالیا یک کودتای بزرگ اقتصادی با مرگ پسر عموی مسیحی ادواردو و شهادت ادواردو مسلمان واقع شده و مدیریت و مالکیت این مجموعه عظیم اقتصادی از دست مسیحیان خارج و به دست یهودیان می افتد و کسی متوجه این کودتای عظیم اقتصادی که طبیعتاً آثار سیاسی هم دارد نمی شود. من از ایتالیا می خواهم پرونده ادواردو و لوکا را به جریان بیاندازد و بررسی کنند. من خود حاضرم به عنوان شاهد در چنین دادگاهی شهادت دهم و آنها را در یافتن سرنخ ها کمک کنم. برای ایتالیا که کشوری عمدتاً مسیحی است، آرزو می کنم که از سلطه رسانه ای و اقتصادی یهودیان صهیونیست رها شود. البته این را هم بگویم که ما یهودیت و مسیحیت را دین الهی می دانیم و بین صهیونیست و یهودیت تفاوت قائلیم، همانطور که بین مسیحیت و فاشیسم تفاوت قائلیم، هرچند سران آنها ادعای تدین بنمایند. از خدا می خواهم روزی توفیق حضور بر مقبره ادواردو و لوکا برای من دست دهد و حقایق این قتلها روشن تر گردد.

این مصاحبه در تاریخ یکشنبه بیست و دوم آبان ۱۳۹۰ در وبلاگ قدیمی www.shahid-edvardo.blogfa.com درج شده بود

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار