تاریخ انتشار :

ادواردو آنيلي

نکاتی از زندگی ادواردو آنیلی از زبان دکتر قدیری ابیانه

ادواردو به‌ خاطر اسلام‌ آوردنش‌ از طرف‌ خانواده‌اش‌ بسیار تحت‌ فشار بود به‌ او می‌گفتند تو دیوانه‌ شده‌ای‌ و او را می‌برند و در یک‌ تیمارستان در بین‌ ایتالیا و سوییس‌ بستری‌ می‌کنند.

  به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) ۱- ادواردو در سال‌ ۱۳۳۳ش متولد شد خانوادهِ‌ آنیلی‌ یک‌ قرن‌ پیش‌ کارخانهِ‌ ماشین‌ سازی‌ فیات‌ را بنیانگذاری‌ کرده‌ بود. و الان‌ کارخانجات‌ متعددی‌ را دارند از جمله‌ کارخانهِ‌ ماشین‌ سازی‌ « فراری» کارخانجات‌ هلی‌ کوپتر سازی، بانک، بیمه، شرکت‌های‌ مقاطعه‌ کاری‌ ساختمانی، شرکت‌ مُد، باشگاه‌ نویتوس‌ و روزنامهِ‌ لاستامپا بخشی‌ از ثروت‌ خانوادهِ‌ آنیلی‌ – نه‌ فقط‌ پدر ادواردو « جیانی‌ آنیلی» – به‌ شمار می‌رود.
این‌ خانواده‌ سالانه‌ درآمدی‌ بالغ‌ بر ۶۰ میلیارد دلار دارد، یعنی‌ تقریباً سه‌ برابر اوج‌ درآمد نفتی‌ ایران‌ در یک‌ سال.

edoardo5455

اسلام آوردن ادواردو

 ۲ – ادواردو متولد نیویورک‌ است، زمانی‌ که‌ در آمریکا مشغول‌ تحصیل‌ بود در۲۰ سالگی‌ (یعنی‌ ۴ سال‌ قبل‌ از انقلاب) وقتی‌ قرآن‌ را در میان‌ کتابهای‌ کتابخانه‌ می‌بیند، کنجکاو می‌شود و آن‌ را باز می‌کند و شروع‌ می‌کند به‌ خواندن‌ و در این‌ مورد می‌گفت‌ من‌ احساس‌ کردم‌ این‌ کلمات، کلمات‌ انسانی‌ و بشری‌ نیست‌ و کلمات‌ حق‌ و نورانی‌ است‌ هر چه‌ بیشتر می‌خواندم‌ به‌ این‌ مسأ‌له‌ بیشتر پی‌ می‌بردم> در همان‌ زمان‌ به‌ اسلام‌ ایمان‌ می‌آورد و نام‌ هشام‌ عزیز را برای‌ خود انتخاب‌ می‌کند.

نحوه آشنایی با ادواردو

۳ – بعد از یک‌ میزگرد مطبوعاتی‌ که‌ برگزار کردیم‌ – به‌ عنوان‌ رایزن‌ مطبوعاتی‌ سفارت‌ ایران‌ – یک‌ روز یکشنبه‌ در حالی‌ که‌ من‌ در رزیداش‌ (اقامتگاه) سفارت‌ بودم، دربان‌ سفارت‌ گفت‌ که‌ یک‌ جوان‌ ایتالیایی‌ آمده‌ و می‌خواهد شما را ببیند من‌ هم‌ گفتم‌ اگر می‌شود به‌ او بگویید فردا برای‌ ملاقات‌ بیایند ولی‌ بعد از لحظاتی‌ دربان‌ سفارت‌ دوباره‌ زنگ‌ زد که‌ این‌ جوان‌ می‌گوید خدا هر در بسته‌ای‌ را می‌گشاید.
من‌ هم‌ گفته‌ در را باز کنند و خودم‌ هم‌ رفته‌ به‌ استقبال‌اش. جوان‌ قد بلند لاغری‌ بود که‌ با یک‌ موتور گازی‌ کهنه‌ آمده‌ بود و خودش‌ را ادواردو آنیلی‌ معرفی‌ کرد.
من‌ بدون‌ اینکه‌ انتظار جواب‌ مثبتی‌ از او داشته‌ باشم‌ از او پرسیدم‌ که‌ شما با خانوادهِ‌ آنیلی‌ معروف‌ نسبتی‌ دارید و او گفت‌ که‌ من‌ پسرش‌ هستم.

مادر یهودی ادواردو

۴ – مادر ادورادو آنیلی‌ یک‌ پرنسس‌ یهودی‌ بود. شوهر اول‌ خواهر او هم‌ یهودی‌ بود. به‌ تبع‌ آن‌ فرزندانی‌ که‌ خواهرش‌ از شوهراولش‌ داشت‌ نیز یهودی‌ بودند.

ملاک ارزش افراد در غرب

 ۵ – در قسمتی‌ از یک‌ مصاحبه‌ که‌ با روزنامهِ‌ «ایل‌ مانیفستو» داشت‌ می‌گوید: متأ‌سفانه‌ در جوامع‌ غربی‌ میزان‌ ارزش‌ افراد به‌ اندازهِ موجودی‌ حساب‌ بانکی‌شان‌ است.
۶ – ادواردو در ملاقاتهایی‌ که‌ با من‌ داشت‌ اشاره‌ می‌کرد که‌ صهیونیست‌ها من‌ را خواهند کشت‌ و نخواهند گذاشت‌ که‌ این‌ ثروت‌ به‌ یک‌ مسلمان‌ برسد. البته‌ او ترک‌ دنیا و ثروت‌ نکرده‌ بود، بلکه‌ منتظر بود ثروتی‌ که‌ به‌ دستش‌ می‌رسد را در راه‌ گسترش‌ اسلام‌ خرج‌ کند. این‌ طور عنوان‌ می‌کرد که‌ شاید اسلام‌ آوردن‌ او عنایت‌ خدا بوده‌ تا گسترش‌ اسلام‌ در اروپا به‌ دست‌ او صورت‌ گیرد.

مسلمان شدن دوست ادواردو

۷ – ادواردو همواره‌ به‌ دنبال‌ این‌ بود که‌ دوستان‌ و بستگانش‌ را با اسلام‌ آشنا کند در یکی‌ از سفرهایش‌ به‌ ایران‌ یکی‌ از دوستانش‌ را با خودش‌ آورده‌ بود و به‌ من‌ گفت‌ که‌ او را تا مرز اسلام‌ آورده‌ام، جالب‌ است‌ که‌ آن‌ دوستش‌ هم‌ پسر سلطان‌ شراب‌ ایتالیا بود که‌ بعد از بحث‌ هایی‌ او هم‌ اسلام‌ آورد و مسلمان‌ شد یعنی‌ اینکه‌ فرزند بزرگ‌ترین‌ تولید کننده‌ و صادر کنندهِ‌ شراب‌ ایتالیا از طریق‌ ادواردو مسلمان‌ شد. الان‌ او هم‌ زنده‌ است‌ و در ایتالیا منزوی‌ است‌ و در یک‌ آپارتمان‌ در شهر رم‌ زندگی‌ می‌کند.

 تلاش ادواردو به نفع فلسطینی ها

۸ – ادواردو نسبت‌ به‌ مسایل‌ جهان‌ اسلام‌ هم‌ بسیار حساس‌ بود، مثلاً وقتی‌ می‌دید که‌ مسلمانان در فلسطین‌ آن‌ طور کشته‌ می‌شوند می‌گفت‌ من‌ تکلیفم‌ چیست؟ من‌ نمی‌توانم‌ همین‌ طور بنشینم‌ و نگاه‌ کنم. مرتب‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ زنگ‌ می‌زد، و تماس‌ می‌گرفت، گاهی‌ می‌گفتم‌ که‌ تماس‌های‌ تو خطرناک‌ است‌ برای‌ اینکه‌ اگر قرار باشد تو را به‌ شهادت‌ برسانند در این‌ کار تسریع‌ خواهند کرد.

اقدام علیه کتاب سلمان رشدی

۹ – زمانی‌ در ایتالیا یک‌ مؤ‌سسهِ‌ انتشاراتی‌ تصمیم‌ گرفت‌ کتاب‌ سلمان‌ رشدی‌ را به‌ ایتالیایی‌ چاپ‌ و منتشر کند او وقت‌ ملاقات‌ می‌گیرد و به‌ دیدن‌ ناشر می‌رود و از او می‌خواهد که‌ این‌ کتاب‌ را منتشر نکند، ناشر بعد از صحبت‌های‌ او خیلی‌ متعجب‌ می‌شود.

ملاقات در کاخ سفید برای جنگ ایران و عراق

۱۰ – در زمان‌ جنگ‌ ایران‌ و عراق‌ زمانی‌ که‌ عراق‌ از سلاح‌های‌ شیمیایی‌ استفاده‌ می‌کرد و این‌ کار به‌ جماعت‌ آمریکا انجام‌ می‌شد رفته‌ بود و با یکی‌ از مقامات‌ عالی‌ رتبهِ‌ آمریکا در کاخ‌ سفید ملاقات‌ کرده‌ بود من‌ الان‌ اسم‌ آن‌ فرد را به‌ خاطر ندارم، حالا یا مشاور امنیت‌ ملی‌ آمریکا بود یا وزیر دفاع، به‌ او گفته‌ بود که‌ شما چرا با ایران‌ دشمنی‌ می‌کنید و از عراق‌ حمایت‌ می‌کنید و از جنایات‌ صدام‌ گفته‌ بود. آن‌ مقام‌ آمریکایی‌ به‌ دیوار روبرویش‌ اشاره‌ کرده‌ بود، می‌گفت: دیدم‌ یک‌ عکس‌ از امام‌ خمینی‌ را روی‌ دیوار به‌ صورت‌ سیل‌ در آورده‌ و نصب‌ کرده‌ بود.

خدا قوی تر از تکنولوژی

۱۱ – یک‌ بار در آمریکا به‌ بازدید یک‌ کارخانهِ‌ هلی‌ کوپتر سازی‌ رفته‌ بود و مقامات‌ کارخانه‌ و ژنرال‌های‌ ارتش‌ آمریکا توضیح‌ می‌دادند، در بازدید به‌ یک‌ هلی‌ کوپتر می‌رسند که‌ در موردش‌ می‌گویند این‌ هلی‌ کوپتر همهِ‌ تکنولوژی‌ برتر جهان‌ در آن‌ جمع‌ است‌ و پیشرفته‌تر از آن‌ ساخته‌ نشده‌ و در توضیح‌ همه‌ می‌گویند که‌ از همان‌ هلی‌ کوپترهایی‌ است‌ که‌ در جریان‌ طبس‌ به‌ کار رفته‌ است. ادواردو می‌گوید در طبس‌ که‌ این‌ هلی‌ کوپترهای‌ آمریکایی‌ شکست‌ خوردند و آن‌ ژنرال‌ آمریکایی‌ هم‌ در پاسخش‌ می‌گوید خدای‌ آنها از هلی‌ کوپترهای‌ ما قوی‌تر بود. بعد او برای‌ یکی‌ از دوستان‌ ما گفته‌ بود که‌ با تمام‌ سختی‌ها و مصائبی‌ که‌ به‌ من‌ وارد می‌شود هر از چند گاهی‌ چنین‌ جمله‌ هایی‌ من‌ را سر حال‌ می‌آورد.

بستری اجباری در تیمارستان

۱۲ – ادواردو به‌ خاطر اسلام‌ آوردنش‌ از طرف‌ خانواده‌اش‌ بسیار تحت‌ فشار بود به‌ او می‌گفتند تو دیوانه‌ شده‌ای‌ و او را می‌برند و در یک‌ تیمارستان در بین‌ ایتالیا و سوییس‌ بستری‌ می‌کنند. خودش‌ می‌گفت‌ که‌ پزشک‌های‌ آن‌ مرکز هم‌ همه‌ صهیونیست‌ بودند و از این‌ بابت‌ خیلی‌ نگران‌ بود. در آن‌ جا هم‌ به‌ شدت‌ تحت‌ فشار بود. آنجا می‌بستندش‌ و او فرار می‌کند، از آن‌ جا می‌آید ایران‌ و مدتی‌ در ایران‌ می‌ماند.

بوسه امام بر پیشانی ادواردو

۱۳ – در یکی‌ از سفرهایی‌ که‌ به‌ ایران‌ آمده‌ بود، با امام‌ هم‌ دیداری‌ داشت‌ به‌ من‌ گفت‌ که‌ امام‌ در آن‌ دیدار پیشانی‌ او را بوسیده‌ و من‌ با تعجب‌ رو به‌ دوستم‌ [که‌ در آن‌ مراسم‌ بوده] کردم‌ و او هم‌ تأ‌یید کرد و گفت‌ بله!

تعارف نامزد دوستان به ادواردو!

۱۴ – ادواردو می‌گفت: کارخانه‌ فیات‌ هزینهِ‌ گزافی‌ خرج‌ تبلیغات‌ می‌کند تا این‌ نوع‌ ماشین‌ داشتن‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ ارزش‌ مطرح‌ کند. او این‌ نوع‌ تبلیغات‌ را به‌ عنوان‌ یک‌ ضد ارزش‌ مطرح‌ می‌کرد یا مثلاً می‌گفت‌ بسیاری‌ از افراد برای‌ اینکه‌ به‌ من‌ نزدیک‌ شوند و به‌ من‌ ابراز دوستی‌ کنند می‌آمدند و مثلاً می‌گفتند اگر نامزد ما را می‌پسندی‌ مشکلی‌ نیست‌ با او باشی.

عزم تحصیل در حوزه علمیه قم

 ۱۵ – در این‌ اواخر تصمیم‌ داشت‌ به‌ ایران‌ بیاید و در حوزهِ‌ علمیه‌ تحصیل‌ کند، خیلی‌ به‌ قرآن‌ علاقه‌ داشت‌ و دوست‌ ایشان‌ آقای‌ اسحاق‌ عبدالهی‌ هم‌ می‌گفت‌ که‌ خیلی‌ شبها با نور شمع‌ می‌نشست‌ و قرآن‌ می‌خواند.

 دعای ادواردو در حرم مطهر امام رضا (ع)

۱۶ – برای‌ اولین‌ بار که‌ به‌ مشهد رفته‌ بود به‌ او گفتم‌ که‌ چون‌ اولین‌ بار است‌ که‌ به‌ زیارت‌ می‌روی‌ هر آرزویی‌ داشته‌ باشی‌ برآورده‌ می‌شود. وقتی‌ برگشت‌ از او پرسیدم‌ که‌ از امام‌ رضا چه‌ خواستی‌ گفت‌ از او خواستم‌ که‌ قلب‌ پدرم‌ را نسبت‌ به‌ من‌ مهربان‌ کند گفتم‌ دیگر چه‌ خواستی؟ گفت‌ هیچی! گفتم‌ چرا؟ گفت: چون‌ سرش‌ خیلی‌ شلوغ‌ بود، خیلی‌ها بودند که‌ از او چیزهایی‌ می‌خواستند.

آزاد کردن مسلمانان از زندان ایتالیا

۱۷ – یکی‌ از بچه‌های‌ انجمن‌ اسلامی‌ دانشجویان‌ ایتالیا تعریف‌ می‌کرد که‌ در آن‌ شرایطی‌ که‌ منافقین‌ در ایتالیا فعالیت‌ داشتند، ما درگیری‌ هایی‌ با آنها پیدا کردیم‌ و پلیس‌ هم‌ ما را دستگیر کرد ولی‌ بعد از چند وقت‌ وکیلی‌ آمد و مارا آزاد کرد، بعد ما فهمیدیم‌ که‌ آن‌ وکیل‌ را ادواردو فرستاده‌ بود. به‌ هر حال‌ هر کاری‌ که‌ از دستش‌ بر می‌آمد برای‌ حمایت‌ از انقلاب‌ و اسلام‌ انجام‌ می‌داد.

برنامه تلویزیونی ادواردو در مورد ایران

۱۸ – یک‌ زمانی‌ بود که‌ در ایتالیا تبلیغات‌ سنگینی‌ علیه‌ ایران‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ بود، او با شبکه‌ ۱ تلویزیون‌ ایتالیا صحبت‌ کرد و با یک‌ تیم‌ تلویزیونی‌ عازم‌ کشورهای‌ اسلامی‌ شد. راجع‌ به‌ اسلام‌ تحقیق‌ کردند. خودش‌ هم‌ در را‌س‌ آن‌ گروه‌ به‌ سفر رفت‌ و فیلم‌ مستندی‌ در این‌ باره‌ ساخته‌ شد. و از شبکه‌ ۱ ایتالیا هم‌ پخش‌ شد و بعد از آن‌ او و یک‌ خبرنگار در یک‌ میزگرد راجع‌ به‌ همان‌ قضیه‌ شرکت‌ کردند.

تلاش برای قطع رابطه ادواردو با دوستان

۱۹ – خانواده‌اش‌ به‌ شدت‌ دنبال‌ این‌ بودند که‌ هر رابطه‌ای‌ که‌ بین‌ او و جهان‌ اسلام‌ است‌ قطع‌ بکنند مثلاً به‌ یکی‌ از بچه‌های‌ مسلمان‌ که‌ با او دوستی‌ داشت‌ پیشنهاد کرده‌ بودند که‌ ما به‌ تو ماهیانه‌ ۵۰۰۰ دلار می‌دهیم، ماشین‌ هم‌ در اختیارت‌ می‌گذاریم‌ کار هم‌ اگر بخواهی‌ به‌ تو می‌دهیم‌ به‌ شرط‌ قطع‌ رابطه‌ با ادواردو و او نپذیرفته‌ بود و بعد از آن‌ فشارها شروع‌ شد؛ روزی‌ نبود که‌ پلیس‌ به‌ خانه‌اش‌ وارد نشود، این‌ فشارها بود تا این‌ رابطه‌ قطع‌ شود.
خیلی‌ از دوستان‌ ایتالیایی‌اش‌ را که‌ با او رابطه‌ داشتند خریدند و رابطه‌شان‌ را قطع‌ کردند، تا از طریق‌ این‌ فشارها و منزوی‌ کردن‌ او موجب‌ تغییر روش‌اش‌ شوند مثلاً در مورد همین‌ آقای‌ حسین‌ عبدالهی‌ که‌ ادواردو هر روز او را می‌دید، پدر ادواردو به‌ او گفته‌ بود تو دوستی‌ با پسر  « راکفلر» را رها کردی‌ رفتی‌ با این‌ عبدالهی‌ دوست‌ شدی‌ خاک‌ بر سرت!

 

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار