تاریخ انتشار :

زيد بن حارثه

پس از علی بن ابیطالب (علیه السلام) دومین مردی که به رسول خدا (صلی الله علیه واله) ایمان آورد

زید دومین مردى بود که به آن حضرت ایمان آورد و تدریجا با دعوت پنهانى رسول خدا (صلی الله علیه واله) گروه معدودى از مردان و زنان ایمان آوردند که از آن جمله‌‏اند:

mazar11

 

به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )، مورخین عموما گویند: پس از على بن ابیطالب (علیه السلام) دومین مردى که به رسول خدا (صلی الله علیه واله) ایمان آورد زید بن حارثه آزاد شده آن  حضرت بود که چند سال قبل از ظهور اسلام به صورت بردگى به خانه خدیجه آمد و رسول خدا (صلی الله علیه واله) او را از خدیجه ‏گرفت و آزاد کرد و همچنان در خانه آن حضرت به سر مى ‏برد و به عنوان پسر خوانده رسول خدا (صلی الله علیه واله) معروف شد.

زید دومین مردى بود که به آن حضرت ایمان آورد و تدریجا با دعوت پنهانى رسول خدا (صلی الله علیه واله) گروه معدودى از مردان و زنان ایمان آوردند که از آن جمله‌‏اند:

جعفر بن ابیطالب و همسرش اسماء دختر عمیس، عبد الله بن مسعود، خباب بن ارت، عمار بن یاسر، صهیب بن سنان ـ که از اهل روم بود و در مکه زندگى مى ‏کرد ـ عبیده بن حارث، عبد الله بن جحش و جمع دیگرى که حدود ۵۰ نفر مى ‏شدند.

زید بن حارثه در سنین کودکى به همراه مادرش(سعدى بنت ثعلبه بن عبد عامر)، براى دیدار بستگانش به سوى قبیله ثعلبه بن عامر مى‏ رفتند که قبیله بنى قین، آنها را مورد هجوم و غارت قرار دادند و زید به اسارت راه‌زنان درآمد. راه‌زنان پس از به اسارت در آوردن زید او را به بازار عکاظ مکه بردند و به عنوان برده فروختند.
حکیم بن حزام، زید را خریدارى کرد و براى خدمت‌گزارى در اختیار خدیجه(سلام الله علیها) همسر رسول خدا(صلی الله علیه واله) قرار داد و خدیجه پس از ازدواج با پیامبر اسلام او را به رسول خدا هدیه کرد وزید همنشینى و خدمت‌گزارى پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله) را عهده‌دار شد.
وقتى پیامبر(صلی الله علیه واله) از مکه براى یک سفر تبلیغى به طائف رفت، زید که از کودکی به سن نوجوانى رسیده بود به عنوان محافظ همراه آن‌حضرت بود و آن‌گاه که دشمنان رسول گرامى اسلام را مورد حمله قرار دادند، او خود را مانند سپر قرار داده بود، سنگ‌ها به بدن او مى‏ خورد و او از وجود نازنین پیامبر(صلی الله علیه واله) دفاع مى کرد.
زید نوجوان به رسول خدا (صلی الله علیه واله) انس و علاقه زیادى پیدا کرده بود، به همین دلیل وقتى پدر و عمویش براى یافتن و بردن او به مکه آمدند، نزد ابوطالب رفتند تا فرزند خود را که در خدمت رسول خدا بود تحویل بگیرند. پیامبر(صلی الله علیه واله) هم او را آزاد گذاشت تا چنانچه خود بخواهد همراه پدر و عمویش به خانواده خود ملحق شود. اما با کمال تعجب مشاهده کردند زید حاضر نیست از کنار پیامبر(صلی الله علیه واله) جدا شود! پدر زید گفت: واى به حال تو، بردگى را بر آزادى ترجیح مى‌‏دهى؟ و حاضر نیستى به خانواده خود بازگردى؟
زید گفت: همین‌طور است، آنچه من از این شخص دیده‌‏ام بر همه چیز ترجیح دارد و به هیچ شکلى حاضر نیستم از حضور پیامبر اسلام (صلی الله علیه واله) دست بردارم.
ارتباط و محبوبیت زید نزد پیامبر(صلی الله علیه واله) آن‌قدر قوى و صمیمى شد که او را زید فرزند محمد(صلی الله علیه واله) مى‌‏نامیدند، این‌جا بود که آیه قرآن نازل شد: «پسرخواندگان را به نام پدرشان بخوانید که در نزد خدا منصفانه‏ تر است».[۱]
زید سومین مسلمان صدر اسلام است. وی خدمات بسیاری در گسترش اسلام به پیامبر کرد. آن‌گاه که مسلمانان به خاطر نداشتن امنیت از مکه به مدینه هجرت کردند، او نیز به مدینه آمد و در هر نوبتى که اسلام و کشور مسلمانان مورد هجوم دشمن واقع مى‏‌شد و پیامبر اسلام ناچار مى‏‌شد دفاع انجام دهد، زید هم در هر جبهه‏ اى براى حمایت از پیامبر (صلی الله علیه واله) شرکت مى‏‌ کرد. او در جنگ‌های زیادی؛ مانند جنگ خندق، موته، جموم، قرده، وادی القری و… شرکت داشت و در چند مورد هم فرمانده سپاه اسلام بود.[۲]
ایمان و شجاعت زید تا آن‌جا بلند و شکوه‌مند گردیده بود که از یاران بزرگ و ممتاز رسول خدا شد، و نسبت به سایر رجال اسلام و صحابه آن‌حضرت خصوصیات منحصر به فردی داشت. زید کسی است که غیر از نام برخی پیامبران و پیامبر اسلام(صلی الله علیه واله)، از میان یاران و صحابه پیامبر تنها نام او در قرآن کریم[۳] آمده، زید است.[۴] زمانی که رسول خدا در جنگ بنی المصطلق(جنگ مریسیع) شرکت نمود، زید بن حارثه را به جانشینى خود و حکومت بر مدینه قرار داد.
سرانجام زید بن حارثه این مجاهد بزرگ در جنگ موته که فرماندهى ارتش اسلام را نیز بر عهده داشت -جمادى الاول سال هشتم هجرت- به شهادت رسید و مزد سال‌ها مجاهدت و فداکاری خود را در راه اسلام گرفت.[۵]

[۱]. احزاب، ۵٫ «ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّه …».
[۲]. ر. ک: اسلام پدیا، جنگهای پیامبر اسلام(ص).
[۳]. اگرچه آنچه را که قرآن در باره ایشان می‌گوید به نوعی جنبه توبیخ دارد، اما این توبیخ به حدی نیست که از جایگاه و شخصیت ایشان بکاهد.
[۴]. همان، ۳۷٫ «وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ وَ تُخْفی‏ فی‏ نَفْسِکَ مَا اللَّهُ مُبْدیهِ وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاهُ فَلَمَّا قَضى‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‏ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً»؛ و تو، به آن مرد که خدا نعمتش داده بود و تو نیز نعمتش داده بودى، گفتى: زنت را براى خود نگه‏دار و از خداى بترس. در حالى که در دل خود آنچه را خدا آشکار ساخت مخفى داشته بودى و از مردم مى‏ترسیدى، حال آنکه خدا از هر کس دیگر سزاوارتر بود که از او بترسى. پس چون زید از او حاجت خویش بگزارد، به همسرى تواش درآوردیم تا مؤمنان را در زناشویى با زنان فرزند خواندگان خود، اگر حاجت خویش از او بگزارده باشند، منعى نباشد. و حکم خداوند شدنى است.
[۵]. ر. ک: ابن الأثیر، عزالدین ابو الحسن على بن محمدالجزرى، أسدالغابه فى معرفه الصحابه، ج ۲، ص۱۲۹-۱۳۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق، ۱۹۸۹م؛ أبو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبدالبر، الاستیعاب فى معرفه الأصحاب، تحقیق، على محمد البجاوى، ج ۲، ص ۵۴۲- ۵۴۷، دارالجیل، بیروت، ۱۴۱۲ق، ۱۹۹۲م.

 منبع: اسلام کوئست

اشتراک گذاری :


آخرین اخبار