به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )،امام فرمودند:«اینها پنجاه سال است دراین مملکت کار میکنند، نتوانستهاند هیچ موحدی را مسیحی کنند. لاابالی کردهاند، ولی بیدین، نکردهاند. این جریانات یک سرمنشا دارد که مثل یک نهر است. شما بروید دنبال سرچشمه.
ادونتیستهای روز هفتم جریانی مسیحی بود، که به امر تبلیغ آیین مسیحیت، با هدف مقابله با اسلام مبادرت میکرد. این جریان در کلیسایی واقع در ابتدای خیابان رشت، تقاطع خیابان پهلوی(ولی عصر) تمرکز یافته بود و به نام کلیسای«ادونتیس» معروف بود. در این مرکز سرمایه گذاریهای مادی فراوانی صورت گرفته بود و تبلیغات گستردهای در اشاعه مسیحیت میکردند.
ادونتیستهای روزهفتم در سالهای ۱۳۴۰تا۱۳۴۳ در راستای هدف خود و با شیوهای نوین شروع به نشر و توزیع جزوات تبلیغی به نامهای «راه مریم» و«راه عیسی» کردند. این جزوات به آدرسهای مختلف دراقصی نقاط کشور و برای افراد مختلف ازمسوولان کشوری و لشگری به صورت ماهیانه و رایگان ارسال میشد.
احمد احمد در کتاب خاطراتش میگوید: من به همراه آقای محمد میرصادقی و آقای حسین صادقی پس از اطلاع از این حرکت مرموز برای مقابله با آن، خود را به ادونتیستها معرفی کرده و تمایل ظاهری نشان دادیم که به این آیین علاقه داریم. سپس در جلسات تبلیغی آنها شرکت میکردیم. آنجا از طریق نفوذی دیگری به نام مرجانی، دههزار آدرسی که نشریات«راه مریم» و«راه عیسی» و کتابهای دیگر آنها ارسال میشد را بهدست آوردیم.
به بهانه پخش و توزیع، نشریات را پیش خودمان نگه میداشتیم و تصمیم گرفتیم به جای آنها، کتابهای اسلامی به آدرسها بفرستیم. نشریه «ندای حق» که آن زمان آقای سیدهادی خسروشاهی منتشرمیکرد حاوی مطالب ارشادی و اسلامی بود را انتخاب نمودیم اما برای اجرای نقشه با محدودیت مالی مواجه شدیم و نتیجهای عایدمان نگشت.
روزی با برادرم درباره توزیع نشریه صحبت میکردم، او که عضو هیاتهای موتلفه بود گفت چرا گزارشی از فعالیتهای خودتان را به امام نمیدهید اگر کارتان را تایید کردند، کمکتان میکنند. ما هم گزارشی نوشتیم تا نظرامام را جلب کنیم. مرجانی هم که دایره فعالیتش گسترده تربود توانست حدود۴۸ جلد کتاب تبلیغاتی را جمع آوری کند. سپس تمام کتاب و نشریاتی که داشتیم در دو گونی بزرگ ریختیم تا وقت ملاقات با امام فرا رسید.
با اجازه ایشان گزارش فعالیتهایمان را ذکر کردیم. از مبارزه، تبلیغ، خطر میسیونرهای مسیحی و ادونتیستها صحبت کردیم. مرجانی هم برای اغراق گفت: که اینها (میسیونرهای مسیحی) توانستهاند در همدان یک روستا را کاملا مسیحی کنند. با این گفته امام با هیبت همیشگی خود به او نگاه کردند و پرسیدند کجاست؟ مرجانی متوجه شد که امام به اغراق او پیبرده و درنتیجه ساکت شد و دیگر چیزی نگفت. ولی ما بریده بریده حرفهای خود را زدیم و با همان حال و روح جوانی گفتیم: قصد مبارزه با آنها را داریم میخواهیم پرچم اسلام را درهمه جا به اهتزاز درآوریم و نشریات و کتابها را از گونی بیرون آوریم و تک تک آنها را به امام نشان دادیم. امام هرجزوه و کتابی را که میدیدند میفرمودند: دیدهام، دیدهام، این را هم دیدهام.
باورمان نمیشد که امام همه این کتابها و نشریات را دیده باشند به همین خاطر به ما برخورد و احساس ناراحتی کردیم هیچ کتاب برای امام تازگی نداشت. بغض گلویمان را گرفته بود امام وقتی تمام عناوین کتابها را دیدند فرمودند: دوتای دیگرهم هست و اسامی آن دو را ذکر کردند و درباره آنها صحبت نمودند. ما جا خوردیم، عجیب بود که نتوانسته بودیم آن دو کتاب را پیدا کنیم. ناراحتیمان را فراموش کردیم، خودمان را جمع وجور کردیم و فهمیدیم که دچار توهم شدهایم و امام خیلی جلوتر از همه حرکت میکنند. بعد ازاین درس بزرگ به امام گفتیم: ما ده هزار آدرسی را که جزوات برایشان ارسال میشد داریم ومیخواهیم نشریه «ندای حق» را برای آنها بفرستیم، ولی مشکل مالی داریم. امام فرمودند: «اینکه مبارزه نیست اینها شما را به خود مشغول نکنند.» دوباره جا خوردیم و تعجب کردیم پرسیدیم: مبارزه نیست؟
امام فرمودند:«اینها پنجاه سال است دراین مملکت کار میکنند، نتوانستهاند هیچ موحدی را مسیحی کنند. لاابالی کردهاند، ولی بیدین ،نکردهاند. این جریانات یک سرمنشا دارد که مثل یک نهر است. شما بروید دنبال سرچشمه. اینها همه ازفساد رژیم است، شما بروید دنبال آن، اینها وقتتان را میگیرد.» ما بیشتر منفعل شدیم دیدیم امام میگویند اینها مبارزه نیست. حضرت امام با همان لحن شیرین که همه قشرها آن را درک میکنند فرمودند:«همین مبارزهای که روحانیت دارد میکند، همین کار را بکنید.»
در ذهن خود میاندیشیدیم که روحانیت جزمسجد ،منبر وسخنرانی کارخاصی نمیکند. اگر هم سخنرانیش تند باشد که او را میگیرند. نمیتوانستیم قبول کنیم که کار روحانیت مبارزه است نه کارما. اما گذشت زمان ثابت کرد که در فعالیتها و حرکتهای انقلابی، آنچه که مفید و موثر بود، همین حرکت روحانیت بود که موجب سلامت سایر فعالیتها و موجب حرکت عظیم ملت اسلامی شد. تا ابد این خاطره و ملاقات درس آموز و عبرتانگیز از لوح دیده و دل ما بیرون نخواهد رفت.
جالب آن است که احمد احمد در ذیل این خاطره پیرامون مرجانی (همان مبارزه تندروی نفوذی که به قصد مقابله با مسیحیت دارد این جریان شده بود) میگوید: مرجانی که گفتهها، رفتار و اعمالش در ادونتیستهای روز هفتم مشکوک و شبهه ناک بود سرانجام به آیین مسیحیت تغییر دین داد و به کشور آلمان گریخت و دیگر خبری از او بهدست نیامد.
***
پینوشت:
ادونتیستها (ظهورگرایان) یکی از سه گروه هزارهگرای مسیحیت هستند که اعتقاد به رجعت مسیح دارند. این گروه و دو گروه شاهدان یهود و دیسپنساشنالیستها(مقطع باوران) با خواندن کتاب مکاشفه یوحنا معتقدند که مسیح یک دوره سعادت هزارساله ایجاد خواهد کرد. نهضت ادونتیرم با پیشگوییهای ویلیام میلر درباره پایان جهان آغاز شد. میلر ابتدا سال۱۸۴۳ وبعد ۱۸۴۴ را برای رجحت مسیح و پایان دنیا پیشبینی کرد. چون پیشبینی تحقق نیافت، پیروانش از آن پس بدون موعد معین منتظر ظهورعیسی مسیح(ع) هستند اما این موعد را نزدیک میدانند. وسیعترین ومعروفترین فرقه ادونتیستها، فرقه ادونتیستها فرقه ادونتیست روزهفتم است که جوزف بیتس، جیمز وایت وهمسرش النگوله وایت آن را تاسیس کردند.
نخستین مجمع این کلیسای جدید در باتل کریک واقع در ایالت میشیگان در ۱۸۶۳ برپا شد. ادونتیستهای روز هفتم، روز شنبه (نه یکشنبه) را روز مناسب برای عبادت مسیحی میدانند. ادونتیستها قبل از تهران، در جلفای اصفهان صاحب کلیسا بودند.
منبع: مشرق