به گزارش رهیافتگان به نقل از ابنا ـ آیت الله حاج ملاعلی کنى (۱۲۲۰ ـ ۱۳۰۶ ق.)، فقیه و عالم بزرگ امامى قرن سیزدهم و چهاردهم بوده است که ریاست دینى ایران را عهده دار بود و به عنوان عالمى با نفوذ، مقبول عام و خاص و حتى دربار ناصرالدینشاه، به دفاع از دین و ترویج آن میپرداخت.
ملاعلیکنى به مسائل سیاسى نیز توجه داشت، پناه مظلومان بود و سخنش نزد سلطان پذیرفته میشد. او با قرارداد رویتر به مخالفت پرداخت و تلاشهایش از جمله عوامل لغو این قرارداد بود. ملا علی کنی بسیار متمول بود، اما ساده میزیست و در کارهاى خیر و دستگیرى از ستمدیدگان پیشقدم میشد. وی در شاخههای مختلف علوم اسلامی آثاری از خود به یادگار گذاشت که شرح بر جواهر الکلام و توضیح المقال از جمله آنهاست.
۲۷ محرم سالروز درگذشت آین عالم عامل است که در زیر زندگینامه مختصر وی آورده شده است:
ولادت و تحصیلات
ملا علی کنی در ۱۲۲۰ قمری در قریه کَن، در شمالغرب تهران، به دنیا آمد.
پدرش، قربانعلى آملى، کشاورز بود. پس از آنکه على خواندن و نوشتن را فراگرفت، خانوادهاش نزدیک بیست سال با ادامه تحصیل او مخالفت کردند.
وى سرانجام، با جلب موافقت آنان، در یکى از مدارس دینى تهران مشغول به تحصیل شد و سپس براى ادامه تحصیل به عتبات رفت. در فاصله سالهاى ۱۲۴۴ تا ۱۲۴۶ که طاعون در عراق شیوع یافت، از نجف خارج شد و بعد به این شهر بازگشت و به ادامه تحصیل پرداخت.
اساتید و شاگردان
کنى، فقه و اصول را نزد سیداسداللّه شفتی اصفهانى، شیخحسن کاشفالغطاء، شیخ مشکور جَولاوى نجفى، سید ابراهیم قزوینى حائرى و شیخ مرتضی انصاری و بیشتر نزد محمدحسن نجفى معروف به صاحب جواهر، فرا گرفت.
کسانى چون موسى شراره عامِلى، اسداللّه تهرانى، محمدعلى خوانسارى، محمود لواسانى، محمدباقر اصطهباناتى شیرازى و محمدنبیبن احمد تویسرکانى نزد او درس خواندند و از وى اجازه روایت گرفتند.
جایگاه علمی و اجتماعی
ملاعلى کنى در ۱۲۶۲ ق. به ایران بازگشت و در تهران ساکن شد. کنى در فقه، اصول، رجال، حدیث و تفسیر تبحر بسیار داشت. وى یکى از چهار عالم بزرگ آن روزگار ایران بود که صاحب جواهر، در پاسخ ایرادى که از محمدشاه قاجار برایش نقل کرده بودند، مقام علمى آنها را تأیید و به اجتهادشان تصریح کرده بود.
او بهتدریج در ایران ریاست دینى یافت و به عنوان عالمى با نفوذ، مقبول عام و خاص و حتى دربار ناصرالدینشاه شد، چنانکه بیشتر مردم ایران مقلد او شدند. به نوشته اعتمادالسلطنه نفوذ حاجملاعلى کنى چنان بود که گاهى دعاوى شرعى مربوط به رجال دولت نیز براى داورى به محکمه او ارجاع میشد
وى از ۱۲۸۲ق. تولیت مدرسه مروى را برعهده گرفت۷ و بیشتر عالمان آن زمان تهران از تربیتیافتگان او بودند. او در بزرگداشت عالمان معاصر خود بسیار کوشا بود.
ملاعلیکنى و مسائل سیاسی
ملاعلیکنى به مسائل سیاسى نیز توجه داشت و با توجه به آنکه به تعبیر عالم معاصرش، جاپلقى مؤلف طرائفالمقال، پناه مظلومان بود و بر صاحبان قدرت (جبابره) سلطه داشت و سخنش نزد سلطان (یعنى ناصرالدین شاه قاجار) پذیرفته میشد، در مواقع ضرورى از برخى مداخلات ابانداشت.
قرارداد رویتر
پس از انعقاد قرارداد رویتر در ۱۲۹۰ ق.، حاج ملا علی کنی به ناصرالدین شاه نامهای نوشت و با این قرارداد مخالفت کرد. او در این نامه با اشاره به مُفاد قرارداد، نوشت امتیازات و تصرفات این کمپانى در ایران به مراتب بیش از کمپانى هند خواهد بود؛ چراکه که طبق این قرارداد «جمیع خلق مجبور بر تسلیم اموال و املاک خود» هستند و نتیجهاش نفى صریح تسلط دولت بر «املاک و اشجار و آب و اراضى رعایا» است و حاصلش از بین رفتن اقتدار دولت و ملت، ناتوانى در حفظ سرحدات و عدم امکان مقابله با هجوم دشمنان است.
ایشان ضمن تأکید بر اینکه «اگر علماى اعلام در مسائل دولتیه اختلالى مشاهده فرمایند… لازم است عرض کنند»، خواه پسند خاطر شاه بشود یا نشود و «در مقام اصلاح آن برآید یا نیاید»، از شاه قاطعانه خواست که «اهتمام بر حفظ دین و دولت و دفع هر خائن از مملکت و ملت» نماید و «به خصوص همین شخصى را که قرار راهآهن داده و عهدنامه آن را بر وفق صلاح دشمن دین و دولت نوشته» برکنار کند. مراد وى، میرزا حسینخان سپهسالار، صدراعظم وقت بود. در اثر مخالفتهای حاج ملا علی کنی، میرزا حسین خان سپهسالار در هنگام بازگشت شاه از سفر اروپا، عزل شد. برخى نوشتهاند که با وجود تقاضاهاى مکررِ سپهسالار، ملا علی حاضر به ملاقات با او نشد.
فراموشخانه
کنى در همان نامهای که درباره قرارداد رویتر نوشت، به میرزا ملکمخان و اقدام او در تأسیس فراموشخانه (لژ فراماسونری) نیز اشاره میکند و مخالفت همه جانبه خود با آن را اعلام مینماید.
صفات و ویژگی ها
ملاعلیکنى بسیار متمول بود، اما ساده میزیست و در کارهاى خیر و دستگیرى از ستمدیدگان پیشقدم میشد. مورخان وى را رئوف، سخاوتمند، زاهد و باتقوا وصف کرده و درباره نفوذ کلامش گفتهاند که هیچ امر اجتماعى مهمى در ایران بدون تأیید او قابل اجرا نبود. ناصرالدینشاه به ملاقاتش میرفت و او را بسیار گرامى میداشت و از وى پیروى میکرد.
آثار فقهی
* ارشاد الاُمَه، به فارسى، که رساله عملیه اوست. جلد اول آن در ۱۲۷۰ و جلد دوم آن در ۱۲۸۷ چاپ شد.
* تلخیص المسائل، که خود آن را با نام تحقیق الدلائل شرح کرده است. بخش «القضاء و الشهادات» این کتاب در ۱۳۰۴ به اهتمام فرزندش محمد و نیز در ۱۳۱۷ در تهران با نام کتاب القضاء به چاپ رسیده است. آقابزرگ طهرانى این کتاب را دقیقتر و استوارتر از جواهر الکلام دانسته است. در کتابهاى فقهى معاصر به آراى حاج ملا علی کنی در این کتاب استناد شده است.
* حاشیه بر جواهر الکلام.
آثار غیر فقهی
رسالههایى در باب اوامر و نواهى، مفاهیم و استصحاب، که آنها را هنگام تحصیل در نجف نگاشت.۲
*ایضاح المشتبهات فى تفسیر الکلمات المشکله القرآنیه
*مواعظ حسنه
*توضیح المقال، در علم درایه و رجال، که در انتهاى آن شرح مختصرى از زندگى شصت تن از بزرگان علم رجال آمده است. این کتاب در ۱۲۹۹ و ۱۳۰۲، همراه با رجال ابوعلى حائرى (منتهیالمقال)، چاپ شده است. میرزاحسین نورى در چاپ دوم آن شرححال شصت تن از مشایخ علم رجال را به آن افزوده و حاشیهاى هم بر کتاب نوشته است. در ۱۴۲۱ نیز توضیح المقال، با تحقیق محمدحسین مولوى، در قم چاپ شد.
فرزندان و نوادگان
شمارى از فرزندان و نوادگان کنى در زى علماى دین بودند و برخى از ایشان آثار ارزشمندى نیز تألیف کردند. معروفترین ایشان، شیخ جواد کنى، نوه دختری ملا علی کنی، فرزند شیخ مهدى لاریجانى (از عالمانِ بنام شهررى و داماد حاج ملاعلى کنى) است.
درگذشت
کنى در ۲۷ محرم ۱۳۰۶ ه.ق در تهران درگذشت و در حرم عبدالعظیم حسنی در شهررى به خاک سپرده شد. در تشییع جنازه باشکوه او، حتى پیروان ادیان دیگر نیز شرکت داشتند. در شهرهاى مختلف براى او مجالس یادبود برپا گردید و اشعار بسیارى در رثایش سرودند.
همایش بزرگداشت
در دی ماه سال ۱۳۹۰ ه.ش از سوی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران و موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران همایش بزرگداشتی برای حاج ملا علی کنی برگزار شد.
در این همایش که در دانشگاه تهران برگزار شد، آیت الله محمد رضا مهدوی کنی رئیس مجلس خبرگان رهبری سخنرانی کرد.
منابع
ـ محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذریعه الى تصانیف الشیعه
ـ حبیبآبادى، محمدعلى، مکارم الآثار
ـ شریف رازى، محمد، اختران فروزان رى و طهران
ـ شریف رازى، محمد، گنجینه دانشمندان
ـ ناظمالاسلام کرمانى، محمدبن على، تاریخ بیدارى ایرانیان